جان جانان

ساخت وبلاگ

یکی از چیزهایی که اعصاب یک مدرس (مثل من) را خرد می‌کند، مواجه شدن با شبکه‌ی سایت‌های مؤسسات آموزشی و دانشگاه‌هاست. شبکه‌هایی که توسط افرادی ناشی و بی‌سلیقه بسته شده و مدیریت می‌شود.

یک شبکه‌ی ایده آل، باید نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای لازم برای مدیریت یک کلاس را داشته باشد و علاوه بر این‌ها، تنظیمات مورد انتظار نیز روی سیستم‌ها اعمال شده باشد.

در اینجا یک CheckList از آنچه باید در یک شبکه آموزشی و یا شبکه‌های کافی‌نت و امثال آن انجام شود ارائه می‌کنم که هم برای متخصصینی که شبکه را می‌بندند مفید است و هم برای خدمات کامپیوتری‌هایی که برای مشتریان، کامپیوتر اسمبل می‌کنند و هم برای مدیران آی.تی و مدیران مدارس و مؤسساتی که یک یا چند کارگاه کامپیوتر در مؤسسه دارند و احتمالاً یک شبکه‌کار می‌خواهد شبکه مؤسسه را ببندد، آن‌ها می‌توانند این لیست را به او بدهند و بخواهند که همه موارد را انجام دهد و کنار هر کدام که انجام داد یک تیک بزند.

تنظیمات عمومی ویندوز:

۱-    تنظیم تاریخ و ساعت و Time zone (منطقه زمانی باید حتماً روی Tehran باشد و تیک Daylight Saving حتماً خورده باشد)
۲-    تنظیم رزولوشن: به خصوص در شبکه‌های آموزشی، رزولوشن همه‌ی کامپیوترها باید یکسان باشند در غیر این‌صورت کاربران هنگام Share شدن دسکتاپ مدرس، ممکن است فقط بخشی از آن را ببینند. (توجه: برای جلوگیری از چشم‌درد کاربرها Screen Refresh Rate را به بالاترین حد خود تغییر دهید: آموزش)
۳-    برگرداندن ویندوز به قالب پیش فرض خود. (دقت کنید که در یک شبکه آموزشی نباید قالب مورد پسند شبکه‌کار انتخاب شود! سیستم باید همیشه حالتی داشته باشد که انگار همین الان ویندوز روی آن نصب شده. همه چیز باید پیش‌فرض باشد وگرنه به طور مثال مدرسی که می‌خواهد ویندوز را آموزش دهد با مشکلات جدی مواجه می‌شود)
۴-    ترجیحاً تعداد درایو‌ها و حجم آن‌ها در همه‌ی سیستم‌ها یکسان باشد.
۵-    برنامه‌های بخش Quick Lunch و برنامه‌های لیست منوی Start در همه‌ی سیستم‌ها یکسان باشد. حتی یک آیکون اضافه در منوی استارت در تدریس مفاهیم ایجاد مشکل می‌کند.
۶-    تمام آیکون‌های اضافه به ویژه آیکون‌ برنامه‌هایی که کاربران هرگز آن‌ها را مستقیماً اجرا نمی‌کنند (مثل Acrobat Reader و Playerها و...) باید از روی دسکتاپ حذف شوند. کاربران باید یاد بگیرند برنامه‌ها را از طریق منوی Start اجرا کنند.
۷-    آیکون‌های فعال کنار ساعت (System Tray) و حتی ابعاد پیش فرض پنجره‌ها قبل از فریز کردن نباید تغییر داده شود. یعنی در حالتی که ویندوز فریز نیست شما حتی حق ندارید پنجره MyComputer را در حالت Maximize ببندید! چون این حالت در ذهن ویندوز می‌ماند و بعداً کاربران هر وقت این پنجره را باز کنند به حالت Maximize می‌بینند، همین مورد در آموزش‌ها ایجاد اختلال می‌کند.
۸-    حذف برنامه‌های اضافه در Startup. (در منوی Run تایپ کنید msconfig.msc و در تب Startup تیک برنامه‌های اضافه را بردارید که لود شدن ویندوز بی‌جهت کند نشود)
۹-    دقیق بودن IP‌ها و Workgroup در همه‌ی سیستم‌ها.
۱۰-    تنظیمات بسیار مهم Power Options: با توجه به اینکه بسیاری از اوقات سیستم‌های یک کارگاه کامپیوتر روشن می‌ماند، شاید مهم‌ترین تنظیمات در آن‌ها تنظیمات مربوط به برق باشد. گاهی یک روز یک مانتیور روشن مانده و یک تصویر ثابت را نمایش داده که این باعث سوخته شدن پیکسل‌ها می‌شود. تنظیمات: فعال شدن Screen saver روی 30 دقیقه و خاموش شدن مانیتور روی 45 دقیقه و حالت Sleep روی 90 دقیقه باشد.
۱۱-    نکات مورد نیاز که استفاده‌ کنندگان از سیستم‌ها باید بدانند را در یک فایل Pdf درج کنید و روی دسکتاپ همه‌ی سیستم‌ها با نامی که جلب توجه کند، مانند: مرا بخوان! قرار دهید. اگر با سلیقه هستید با نرم‌افزاری مثل Multimedia Builder یک فایل اجرایی ایجاد کنید که با یک سری انیمیشن (عکس gif که در اینترنت موجود است) به کاربر به طور مثال بفهماند که بعد از پایان کار با کامپیوتر، صندلی خود را زیر میز قرار دهد و یا سیستم را خاموش کند. این فایل اجرایی را در Startup قرار دهید که به محض بالا آمدن ویندوز خود به خود باز شود و نکات به کاربر آموزش داده شود.

 

نصب برنامه‌های عمومی و برنامه‌های مورد نیاز در کلاس‌های مؤسسه:

برخی برنامه‌های عمومی که باید بر روی همه‌ی ویندوزها نصب شود: (ترجیحاً آخرین نسخه باشد)
۱-    برنامه‌های ‌pdf: نرم‌افزار Acrobat Reader و یک PDF Creator مانند Primo PDF یا do pdf
۲-    بهترین نرم‌افزارهای پخش صدا و ویدئو: PotPlayer و VLC
۳-    نصب بهترین مرورگرها: Google Chrome برای کاربران خانگی و Mozilla Firefox برای کاربران حرفه‌ای و طراحی‌وب.
۴-    برنامه‌ درایو مجازی: Virtual Clone Drive  (یک درایو مجازی ایجاد می‌کند تا بتوان از ایمیج‌ها استفاده کرد، این نرم افزار رایگان است)
۵-    مجموعه‌ي Office ترجیحاً آخرین نسخه.
۶-    نصب یک آنتی‌ویروس رایگان و ساده مانند: Avira یا AVG (اگر سیستم‌ها را فریز می‌کنید نیازی به آنتی‌ویروس قوی نیست. البته باید مواقعی که از فریز خارج است احتیاط کنید)
۷-    برنامه‌های فشرده‌سازی: WinRar آخرین نسخه یا 7Zip
۸-    نصب آخرین نسخه از نرم‌افزار Flash Player
برخی از نرم افزارهای خاص محیط‌های آموزشی (به ویژه دانشگاه‌ها):
توجه: ممکن است برخی از نرم‌افزارهای این لیست در محیط مؤسسه شما نیاز نباشد. از نصب نرم‌افزاری که نیاز ندارید جداً خودداری کنید...
۱-    Adobe Photoshop
۲-    NotePad++‎
۳-    Adobe DreamWeaver
۴-    AutoCAD
۵-    SolidWorks
۶-    VMWare همراه با یک نسخه‌ی نصب شده از این سیستم عامل‌ها: Linux, Win Server 2008/2003, Win XP, Win7
۷-    MaxPlus
۸-    SQL Server
۹-    Virtual Studio
۱۰-  نرم‌افزار مرتبط با UML مانند: Rational Rose, Virtual Paradigm
۱۱-    Adobe illustrator  یا Corel Draw
۱۲-    Cisco Packet Tracer
۱۳-    NetSupport Manager


نکات قابل توجه:

۱-    کپی کردن برنامه‌ها و فایل‌هایی که دانش‌جوها در کلاس‌های مختلف نیاز دارند در یکی از درایوهای فریز شده، به طور مثال: اگر کلاس فتوشاپ در مرکز برگزار می‌شود، برنامه‌ی فتوشاپ و فایل‌های مورد نیاز آن را در یکی از درایوهای فریز شده کپی کنید تا کاربران در صورت نیاز از آنجا برداشته و در منزل نصب کنند.
۲-    Map کردن یک درایو که به یک پوشه روی سرور (به ویژه در کافی‌نت) متصل است، کاربران برای پرینت گرفتن اسنادی که از اینترنت دانلود می‌کنند اسناد را در این درایو کپی می‌کنند تا سرور به آنها دسترسی داشته و پرینت آنها را می‌گیرند.
۳-    درج نکات امنیتی استفاده از سیستم‌ها در محیط کارگاه. به طور مثال: فایل‌های شخصی خود را روی سیستم‌ها کپی نکنید.
۴-    هشدار در مورد فریز بودن سیستم‌ها و توجیه فریز بودن سیستم‌ها به زبان ساده. (کاربران باید بدانند که به محض خاموش شدن کامپیوتر، داده‌های آن‌ها از روی سیستم حذف خواهد شد)
۵-    درخواست از کاربران برای خاموش کردن سیستم‌ها و مرتب کردن صندلی‌ها پس از کلاس، با توجه به اینکه کاربران حوصله‌ی خواندن متن را ندارند، شاید بهتر باشد با انیمیشن این نکات را به آن‌ها آموزش دهید.
۶-    هشدار در مورد عدم پذیرفتن مسؤولیت سوختن و یا گم شدن فلش‌ها و دیسک‌ها.
۷-    در رجیستری ویندوز این امکان وجود دارد که شما می‌توانید تنظیم کنید قبل از ورود به ویندوز یک پیغام به کاربر نمایش داده شود. می‌توانید این نکات را در آن پیغام بنویسید.
۸-    سیستم‌های کارگاه‌های آموزشی و کافی‌نت‌ها باید حتماً فریز شوند. (آموزش فریز کردن سیستم)
۹-    اگر روی سیستم‌ها آنتی‌ویروس به روز نصب نکرده‌اید در مواقعی که سیستم‌ها فریز نیست از اتصال فلش یا هارد دیگری که ویروس‌یابی نشده است خودداری نمایید.
۱۰- سیستم‌ها باید به طور دوره‌ای (به طور مثال هفته‌ای یک بار و اگر مدیر شبکه جزئی از سازمان است، چه بهتر که آخر وقت هر روز) به طور کامل توسط مدیر شبکه بررسی شوند که اگر تنظیمات عوض شده یا فریز برداشته شده یا سیستم ویروسی شده به سرعت اقدام شود.

نکات مربوط به مدیریت شبکه بسیار زیاد است و همه این‌ها فقط از عهده یک مدیر شبکه‌ی با سلیقه و دلسوز و باهوش برمی‌آید. فراموش نکنید که شما به عنوان مدیر شبکه یا مدیر یک سازمان، مسؤول هستید. گاهی اوقات فقط تنظیم نکردن Screen Refresh Rate در کامپیوترهای یک سازمان باعث ضعیف شدن چشم ده‌ها نفر می‌شود و همه این‌ها به خاطر کوتاهی شماست!

امیدوارم شبکه‌های کامپیوتری سالم و مرتب و منظمی را شاهد باشیم.

مطالب بالا بخشی از جزوه بنده در درس «نرم‌افزارهای کاربردی شبکه‌های کامپیوتری» در دانشگاه است. پیشنهاد می‌کنم جزوه کامل را که همین امروز منتشر شده است از طریق لینک زیر دانلود و مطالعه کنید:

http://st.aftab.cc/jozveh/network-utilities

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 262 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از چیزهایی که همه ما با آن مواجهیم، جملات نیش‌دار و اهانت‌آمیز است! جملاتی که گاهی روزها و چه بسا تا آخر عمر در ذهن انسان می‌ماند. (به خصوص امثال ما مدیران سایت‌ها، بیشتر با این مشکل مواجهند. چون کاربران آزادند که به طور ناشناس نظر بدهند و انسان وقتی بداند در جایی هست که هیچ کس او را نمی‌شناسند، ممکن است دست به هر کاری بزند)

به هر حال، یکی از درس‌های کتاب «خواندن و درک مفاهیم ۲» (Reading 2) که این ترم در رشته مترجمی زبان داشتیم، در مورد برخورد با این نوع جملات و اهانت‌ها بود که من از چند هفته پیش تا به حال دنبال فرصت می‌گشتم که با وجود اینکه متن بسیار سخت و وقت‌گیری بود اما به خاطر جذابیتش ترجمه‌اش کنم و اینجا قرار دهم.

به درد دوستانی که به انگلیسی علاقه دارند هم می‌خورد. من متن اصلی و ترجمه روان را قرار می‌دهم. سعی کنید همه بخوانید، نکات جالبی دارد که باعث می‌شود راحت‌تر با این موقعیت‌ها برخورد داشته باشید. (به خصوص اواخر متن، خیلی جالب است)

 

When words hurt

"You're hopeless."

تو چرا اینقدر نا امیدی!؟

"That's a beautiful dress. It's a shame they didn't have your size."

چه لباس قشنگی، حیف که در سایز تو نداشتن

"I hear your daughter has finally got a job. Did her father set it up?"

شنیدم بالاخره دخترت یه شغل پیدا کرده! پدرش واسش جور کرده؟

"Why waste your time practicing!? You'll never play the piano like your mother."

چرا وقتت رو تلف می‌کنی!؟ تو هیچ وقت به قشنگی مادرت پیانو نخواهی زد.

"Hey, you look marvelous! Have you had plastic surgery!?"

شما چقدر قشنگید! جراحی پلاستیک داشتید!؟

Stinging remarks zap us every day, often when we're least prepared.

جملات نیش‌دار هر روز ما را تخریب می‌کنند، اغلب زمانی که کمترین آمادگی را برایشان داریم! (ضد حال!!)

They seem to be everywhere: on the road, when rush hour brings out the worst in people: in queues, when everyone's patience is wearing thin; at work and at the dinner table, where people feel free to be rude.

به نظر می‌رسد این ضدحال‌ها هر جایی باشند: در جاده، در جاهایی که ازدحام جمعیت است مثل صف‌ها که از قضا صبر همه سر آمده، سرِ کار، سر میز شام که افراد با هم خودمانی‌تر و گاهی گستاخ‌تر می‌شوند...

There are so many styles of criticism that it's impossible to catalogue them all.

انواع مختلفی از اهانت وجود دارد که جمع‌بندی کردن آن‌ها ممکن نیست.

There are common, ("Congratulations! You've finally done it!") and others so hurtful they leave us dizzy and upset ("How do you manage to keep your bust so small? or, "Oh, I see you are doing what you do best eating").

برخی، عمومی‌ترند (مثل: تبریک! بالاخره انجامش دادی!) و برخی آنقدر وحشتناک که ما را سردرگم و دپرس می‌کنند (به طعنه: «چطور شکمت رو اینقدر کوچیک نگه می‌داری!؟» یا «می‌بینم که یه کار رو بهتر از همه انجام می‌دی: خوردن!»)

There are Idea insensitive beyond belief. When a man had plucked up the courage to tell his mother that his wife had left him, his mother snapped, "What took her so long?"

برخی نظرات هم آن‌قدر بی‌احساس و بی‌عاطفه هستند که ماورای تصور هستند! به طور مثال وقتی یک مرد جرأت کرد که به مادرش بگوید که همسرش گذاشته و رفته، مادر، زهرش را اینطور خالی کرد: «چقدر دیر!»

Families are supposed to be havens from the world. But, in fact, relatives say things they never would outside the family, often with the excuse "You know I wouldn’t say this if I didn’t love you."

خانواده‌ها قرار است پناهگاه باشند اما در حقیقت، گاهی بستگان چیزهایی می‌گویند که هیچ غریبه‌ای نمی‌گوید! اغلب هم وقتی می‌فهمند ناراحت شدید خیلی ساده می‌گویند: «ببخشید تو رو خدا، اگر می‌دونستم ناراحت می‌شی نمی‌گفتم!»

One woman remembers standing at the bathroom mirror at the tender age of 12 when her mother remarked, "Don’t worry, darling, If your nose gets any bigger we can have it seen to." Until then, it had never even occurred to her that her nose was less than perfect.

یک خانم به یاد می‌آورد که وقتی در دوران حساس دوزاده سالگی جلو آینه ایستاده بود، مادرش گفت: «عزیزم ناراحت نباش، اگر دماغت بزرگ‌تر از این شد می‌ریم پیش دکتر!» تا آن زمان او همیشه فکر می‌کرد بینی‌اش حتی از بهترین حالت هم کوچک‌تر است!

http://img.aftab.cc/news/94/insult.jpg

My favorite category of put-down is the well-dressed insult otherwise known as "constructive criticism" (which is anything but). You can recognize these by the company they keep—usually such phrases as "I hope you don’t mind if I’m honest" or "I’m telling you this for your own good." Somehow, you’re supposed to admire the critic for his candor and appreciate his conce, while you try to recover from the punch in the gut.

نوع تحقیر مورد علاقه من، تحقیرهای مربوط به لباس پوشیدن است که گاهی به آن «انتقاد سازنده» می‌گویند (که به هر چیزی شبیه است جز انتقاد!). این نوع انتقادها را می‌شود با استفاده از عباراتی که همراه آن‌ها استفاده می‌شود شناسایی کرد. معمولاً عباراتی مثل «امیدوارم از اینکه می‌خوام حقیقتش رو بهت بگم ناراحت نشی...» یا «واسه خودت می‌گم...». هر طور هست باید منتقدان را به خاطر خلوص و صداقتشان تحسین کنید و نگرانی‌شان را درک کنید، در عین حال که سعی می‌کنید با این شوکی که وارد کرده‌اند کنار بیایید.

It’s easy, when defending yourself from insults, to get caught in a vicious cycle of attack and counter- attack. Fortunately there are ways to deflect the barb--and boost self-esteem. Next time you are the victim of criticism, try one of these strategies.

وقتی دارید از خودتان در برابر توهین‌ها دفاع می‌کنید، ممکن است به راحتی در یک چرخه‌ی نادرستِ حمله و ضدحمله گرفتار شوید. خوشبختانه راه‌هایی برای دفع نیش و افزایش اعتماد به نفس وجود دارد. دفعه بعد که یکی از قربانیان این نوع انتقادات واقع شدید سعی کنید یکی از این استراتژی‌ها را به کار بگیرید.

A. LOOK BEHIND THE INSULT. People who criticize have a lot of hurt to unload. If you can’t work out what's really bothering the critic ask. Remember, not every criticism has your name on it. So step back and consider the source.

۱- آن‌سوی توهین را نگاه کنید. افرادی که انتقادی را مطرح می‌کنند، معمولاً دلشان از جایی پر است! اگر نمی‌دانید که چه چیزی آن انتقادگر را اذیت کرده که این انتقاد را مطرح کرده، از او بپرسید. به یاد داشته باشید که اینطور نیست که هر انتقادی واقعاً در مورد شما صدق کند! اگر متوجه شدید که این انتقاد به یک چیز دیگر مربوط است (یعنی انتقادگر دلش از چیز دیگری پر است و می‌خواهد ناراحتی‌اش را با انتقاد به شما بفهماند)، به جای توجه به انتقاد، به منبع تولید آن توجه کنید.

The waiter isn’t singling you out for trouble: his wife dumped him the night before. The driver who cuts you up isn’t out to get you: he’s rushing to the bedside of a sick child. Let him in, boost him on his way. When you give people the benefit of the doubt like this, you’ll feel soothed by your grace.

مثلاً آن خدمتکار که با شما بدرفتاری می‌کند نه به خاطر نقدی بر شما بلکه به خاطر این است که دیشب همسرش قهر کرده و از خانه رفته. آن راننده‌ای که شما را خرد می‌کند، عجله دارد که به بچه‌ی بیمارش برسد. او را درک کنید و بیشتر تحویلش بگیرید. وقتی به برداشتتان از رفتار مردم با تردید نگاه می‌کنید، آن‌ها را به راحتی می‌بخشید و از این بخشش‌تان لذت می‌برید و احساس آرامش می‌کنید.

B. ANALYZE THE REMARK. In the Gentle Art of verbal Self-Defence, Suzette Haden Elgin suggests dividing an attack into its parts and responding to the unspoken assumption-- without playing the victim. For example, someone who is told. "If you loved me, you’d lose weight" could respond, "How long have you thought I didn’t love you?"

The secret is to examine what was said--and unsaid--before you get emotionally involved. Don’t take the bait if you can avoid it.

۲- توهین را آنالیز کنید. در کتاب «هنر لطیف دفاع شخصی شفاهی»، نویسنده پیشنهاد می‌کند که یک حمله را به اجزای آن بشکنید و بدون رودربایستی و مظلوم‌نمایی به آن منظور اصلی پاسخ دهید. به طور مثال اگر همسرتان به شما گفت «اگر من رو دوست می‌داشتی، وزن کم می‌کردی» بگویید «چند وقته به این فکر می‌کنی که من تو رو دوست ندارم؟»

نکته مهم این است که قبل از اینکه به طور احساسی درگیر شوید، بررسی کنید که چه چیزی گفته شد و چه چیزی منظور بود. مراقب باشید که با فهم نادرست، دم به تله ندهید!

C. FACE YOUR CRITIC. It’s not easy to stand up to insults. One trick is to be direct. Defuse the negative comment with come-backs such as "Is there any reason you would want to hurt my feelings?" or, "Are you aware how that remark might sound to other people?" As an alteative, ask the person to clarify his or her statement: "What did you mean by that?" or "I want to make sure I understand what you said." As soon as critics know you are on to their game they will leave you alone. Nothing shames more than being caught in the act.

۳- با منتقد برخورد کنید. تحمل توهین، ساده نیست. یک ترفند این است که رُک باشید. جملات منفی را با پاسخ‌هایی مثل «دلیلی وجود داره که می‌خوای به احساسات من لطمه بزنی؟» یا «می‌دونی اون جمله ممکنه در نگاه بقیه چی به نظر برسه؟» پاسخ دهید. یا به عنوان یک راه حل جایگزین، از شخص بخواهید که جمله‌اش را واضح‌تر بگوید: «منظورت از اون جمله، این بود که...؟» «فقط واسه اینکه مطمئن بشم درست فهمیدم می‌پرسم...». به محض اینکه ناقد بداند که شما گوشی دستتان است، کنار می‌کشد.

D. USE HUMOUR. Someone once said to a friend of mine, "A new skirt? That looks like material you’d use to upholster a chair." The woman replied, "Well, come and sit on my lap."

Another woman told me about her mother, who has devoted her life to keeping an immaculate house. One day the mother spied a cobweb in her daughter’s kitchen and asked, "What’s that?" Her daughter quipped, "A nature project." Making light of life is one of the best weapons against insults. A quick wit can cope with almost anyone.

۴- از خوشمزگی استفاده کنید. یک بار یک نفر به یکی از دوستان من گفت: «اوه! یه دامن جدید خریدی!؟ فقط، موادی که توش به کار رفته مثل موادی هست که واسه پوشش مبل‌ومان استفاده می‌شه!» آن خانم (دوست من) به شوخی جواب داد: «خوب، پس بفرمایید بنشینید روی پاهای من :)» یک خانم دیگر در مورد مادرش که کل عمرش را برای تمیز نگه داشتن خانه گذاشته بود می‌گفت: یک روز مادرم یک تار عنکبوت در آشپزخانه من دید و (با حالت تعجب و تمسخر) پرسید: «اون دیگه چیه!؟» گفتم: «یک پروژه در طبیعت». بی‌خیال بودن در زندگی بهترین سلاح در برابر توهین‌هاست. یک شوخ‌طبعی سریع و کوتاه می‌تواند هر کسی را به زانو درآورد!

E. SET UP SIGNALS. A woman told me about her husband, who criticized her only in public. She began carrying a small towel, and whenever he made a hurtful remark she put it on her head. He was so embarrassed that he stopped.

Another family came up with a phrase that serves the same purpose. Once, after Sunday dinner, their guest commented, "oh, that was wonderful! Chicken is cheap these days, isn’t it?" Now, whenever one of them makes a cutting remark, someone says, "Chicken is cheap," and they all laugh.

۵- سیگنال بفرستید. یک خانم در مورد شوهرش که دائم او را در جمع ضایع می‌کرد با من صحبت می‌کرد. او شروع کرده بود به حمل کردن یک دستمال کوچک و هر وقت که شوهرش یک جمله توهینی می‌گفت، او آن دستمال را روی سرش می‌گذاشت! کم‌کم شوهر آنقدر احساس شرم کرده بود که دیگر به این کارش ادامه نداد!

یک خانواده دیگر از یک جمله استفاده می‌کردند که همین هدف را دنبال می‌کرد. یک بار بعد از شام، مهمانشان گفته بود: «اوه، غذای جالبی بود. مرغ این روزها ارزونه، نه؟» حالا از آن روز به بعد هر وقت هر کس به آن‌ها توهینی می‌کند، یکی‌شان ادای آن مهمان را در می‌آورد و می‌گوید: «Chicken is cheap!‎ (مرغ ارزونه)» و همه با هم می‌خندند! :)

F. BRUSH IT OFF. Go along with whatever is said. If your wife says, "You’ve gained about 20 pounds, haven’t you, dear?" respond: "Actually it’s closer to 25." If she persists, "Aren’t you going to do anything about it?" try: "Probably not. Just be fat for a while." A remark has power only if you grant it power. By being agreeable, you immobilize it.

۶- از توهین استقبال کنید! با هر چیزی که گفته می‌شود کنار بیایید و جبهه نگیرید. اگر همسرتان به شما می‌گوید: «نزدیک به ده کیلو اضافه وزن داری ها!» بگویید: «پس به ۲۰ کیلو نزدیک می‌شیم!» اگر اصرار کرد که: «نمی‌خوای کاری کنی؟» بگویید: «احتمالاً نه، می‌خوام یه مدت آزمایشی چاق باشم!». توجه کنید که یک توهین وقتی قدرت پیدا می‌کند که شما به آن قدرت بدهید. اگر با همه چیز موافق باشید، از قدرت می‌اندازیدش.

G. IGNORE THE INSULT. Note the comment, realize it doesn’t "belong to you and simply let it go. The ability to forgive is one of the most important survival skills we can cultivate.

If you’re not quite ready for that, let the speaker know you registered the remark but won’t respond. Next time someone zaps you, wipe an imaginary spot off your shirt. When the person asks what you are doing, say, "oh, I thought something hit me, but I must have been mistaken." when they know you know, criticizers are much more careful. Or feign lack of interest. Blink, yawn, and look away. People hate to think they’re boring.

۷- بی‌خیال توهین شوید. این نکته را توجه داشته باشید: فکر کنید این توهین به شما نبود و خیلی ساده از کنارش رد شوید. قدرت بخشش، یکی از مهم‌ترین مهارت‌های ناجی است که ما می‌توانیم به دست آوریم. اگر آماده‌ی آن توهین نبودید، به گوینده بفهمانید که متوجه توهین شدید اما پاسخ نمی‌دهید. دفعه بعد که یکی به شما اهانت کرد، شروع کنید یک نقطه‌ی خیالی را روی لباستان تمیز کردن. اگر آن شخص پرسید «چه کار می‌کنی؟» بگویید: «اوه، یه لحظه احساس کردم یه چیزی خورد بهم اما انگار اشتباه می‌کردم!» وقتی اهانت‌کننده‌ها بدانند که شما متوجه شدید، بیشتر دقت می‌کنند. یا وانمود کنید که هیچ علاقه‌ای به صحبت‌هایشان ندارید. چشم‌هایتان را به نشانه خستگی ببندید، خمیازه بکشید، اطراف را نگاه کنید. مردم از اینکه بفهمند خسته‌کننده هستند بیزارند.

H. ADD TEN PER CENT. You will never be able to stop all hurtful Idea from reaching you. Try to accept some verbal assaults as the normal venting of the frustration we all encounter. Most of us try not to insult others, but on occasion we make mistakes. So, defend yourself when it seems appropriate, but also consider the ten-per-cent solution:

۸- قانون ده درصد را مد نظر داشته باشید. شما طبیعتاً هرگز نمی‌توانید جلو همه نظرات مضر را بگیرید. بنابراین سعی کنید برخی توهین‌های لفظی را به عنوان یک تخلیه طبیعی که انسان‌ها هنگام ناکامی‌هایشان ابراز می‌کنند بپذیرید. همه ما سعی می‌کنیم به دیگران اهانت نکنیم اما به هر حال، در شرایطی این اشتباه پیش می‌آید. پس، هر گاه لازم شد، از خود دفاع کنید اما راه حل ده-درصد را هم در نظر داشته باشید:

Ten per cent of the time, something you’ve just bought will tu out to be cheaper elsewhere.
Ten per cent of the time, something you lent to someone will come back damaged.
Ten per cent of the time, even your best friend may say something thoughtless and regret it.

In other words, develop a thick skin. It is often easier to assume that people are doing the best they can, and that many are simply unaware of the impact of their behavior. It costs far more to defend yourself constantly, to need to be right and in control. Try forgiving, and you get more than ten per cent in retu.

ده درصد ممکن است چیزی که شما خریده‌اید، جای دیگر ارزان‌تر پیدا شود.
ده درصد ممکن است چیزی که به دیگران قرض داده‌اید، برایش مشکل پیش بیاید و ناقص برگردد.
ده درصد ممکن است حتی بهترین دوست شما چیز نابخردانه‌ای بگوید و از گفته‌اش اظهار پشیمانی کند.

به بیان دیگر، پوست‌کلفت باشید! بهتر و آسان‌تر است که فکر کنیم مردم اکثراً نهایت تلاششان را می‌کنند که خوب باشند و خیلی‌ها از تأثیر رفتارشان روی دیگران آگاه نیستند. دفاع کردن، هزینه‌اش بسیار بیشتر خواهد بود چون در شرایط دفاع، درست رفتار کردن و کنترل خود را حفظ کردن خیلی سخت است. سعی کنید ببخشید و در این حالت قطعاً نتیجه‌ای بیشتر از حد انتظار به دست خواهید آورد.

After a man had verbally attacked Buddha, he responded, "My son, if someone declined to accept a present, to whom would it belong?" The man answered, "To him who offered it." "And so," said Buddha, "I decline to accept your abuse."

The world is full of people who establish their worth by degrading others. They have pockets and purses full of put-downs--and they’ll hand them out to anyone.

Refuse to accept their insults. Even when hurled tension, under the guise of your love. By ignoring them, you'll reduce tension, strengthen your relationships and increase your joy.

وقتی یک بار یک مرد به بودا اهانت کرد، بودا گفت: «پسرم، اگر یک نفر از پذیرفتن یک هدیه خودداری کند، آن هدیه متعلق به که خواهد بود؟» مرد جواب داد: «به خودِ آن شخصی که هدیه را پیشنهاد داده»، بودا گفت: «پس من از پذیرفتن هدیه‌ی تو خودداری می‌کنم»

دنیا پر از افرادی است که می‌خواهند ارزش خود را با تخریب دیگران بالا ببرند. آن‌ها جیب‌ها و کیف‌هایی پر از جملات تخریبی دارند و برای هر کسی از آنچه دارند ولخرجی می‌کنند. از پذیرفتن هدیه‌هایشان خودداری کنید؛ حتی در بدترین حالت توهین، تحت پوشش محبتتان، آن‌ها را ببخشید. با بی‌توجهی به آن‌ها باعث کاهش تنش خواهید شد و ارتباطاتتان را قوی می‌کنید و لذتتان را افزایش می‌دهید.

 

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 253 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

در آزمون دکترای دانشگاه آزاد، امسال رتبه نسبتاً خوبی در بین متقاضیان دکترای مهندسی نرم‌افزار آوردم (رتبه ۷۱ در کشور) و دعوت به مصاحبه شدم. امروز جلسه مصاحبه بود. با توجه به اینکه برخی دوستان ابهاماتی در مورد این جلسه دارند و گاهی استرس می‌گیرند، توضیحاتی در مورد آنچه اتفاق افتاد به صورت خاطره‌وار می‌نویسم شاید مانند مطلب «در جلسه دفاع از پایان نامه چه می‌گذرد!؟» که بیش از ده هزار بار مطالعه شده، به درد دوستان بخورد.

محل مصاحبه دکترای دانشگاه آزاد:

اولاً مصاحبه دانشگاه آزاد در سازمان مرکزی دانشگاه آزاد، ساختمان فرهیختگان (معروف به هتل فرهیختگان) انجام می‌شود که ۱۲ کیلومتر بالای کوه و پشت سازمان مرکزی است. از ترمینال آزادی یک خط (لاین ۱۰) شما را با ۵۰۰ تومان مستقیماً تا دم در سازمان می‌برد! (انتهای مسیر، آنجاست) و همان دم در سازمان یک مینی‌بوس منتظر شماست تا شما را به بالای کوه برساند. (لازم نیست چند هزار تومان پول تاکسی‌های داخل دانشگاه را بدهید که نزدیک بود ما را سرکیسه کنند! وسیله ایاب‌وذهاب رایگان در کل سازمان هست. فقط چندین خط اتوبوس واحد رایگان داخل سازمان است!!)

ما در طبقه نهم چند دقیقه منتظر ماندیم تا اسم‌مان را یکی یکی خواندن و بعد از گرفتن کارت شناسایی و پر کردن فرمی که باید مدرک کارشناسی و ارشد و معدل‌ها و ... را در آن بنویسید، گفتند که برویم در اتاق مصاحبه.
 پشت در اتاق، دوستان جمع هستند و با هم در مورد سؤالات و ... صحبت می‌کنند. (یک اتفاق جالب برای من این بود یکی از عزیزانی که ظاهراً‌ از اصفهان برای مصاحبه آمده بود تا من را دید شناخت و احوال‌پرسی و ... و گفتند که آقای نیرومند من از دنبال‌کنندگان مطالب شما هست و کلی ما را تحویل گرفتند و خلاصه یک قوت قلب بودند برای ما! :) از دوستی که آنجا بود و این مطلب را می‌خواند تشکر می‌کنم)

و اما داخل اتاق:

هفت هشت دکتر باکلاس دور یک میز نشسته‌اند و شما مقابلشان می‌نشینید. چیزی شبیه به این صحنه:

http://img.aftab.cc/news/94/doctorian_session.jpg

این مدارک را آماده کنید که به محض ورود باید تحویل بدهید:

- مهم‌ترین چیز، پایان‌نامه شماست.
- هر مقاله‌ای در هر کجا چاپ کرده‌اید یک نسخه ببرید. (من دو مقاله برای سمینارها داشتم و چند تایی در جوانی در مجلات چاپ کامپیوتری چاپ کرده بودم، بردم، صفحه‌ی اینترنتی که این مقالات پذیرفته شده را هم پرینت گرفتم بردم. اگر شما گواهی چاپ مقاله یا سمینار دارید ببرید. به خصوص اگر کسی حتی یک مقاله ISI داشته باشد نانش در روغن است! برای ما که مقالات فارسی را خیلی به آن صورت نگاه نکردند،‌ ظاهراً همین که ببینند شکل و شمایل مقاله دارد کافی‌ست)
- هر کار مهمی انجام داده‌اید، یک سند از آن ببرید. (مثلاً من کاتالوگ‌های نمرا و تستا  (فرزندان بزرگم!) را چاپ کردم و خیلی شیک درستشان کردم و بردم که بسیار مؤثر بود طوری که برخی از عزیزان شماره و ایمیل گرفتند که مشتری ما شوند! جالب است که من از بس آی.اس.آی ، مای.اس.آی شنیده بودم، فکر می‌کردم این‌ها قبول نیست و نمی‌خواستم کاتالوگ‌ها را نشان بدهم اما همین‌ها برگ برنده‌ی من شد و حیفم آمد که از سیستم‌های دیگرمان صحبت نکردم. البته پارس‌خوان هم چون به پایان‌نامه ربط داشت حسابی معرفی کردم...)
- هر نوع موفقیتی هر کجا داشته‌اید یک سند ببرید. مثلاً من گواهی انتخاب به عنوان سایت برتر دانشگاهی و پژوهشی در سومین جشنواره رسانه‌های دیجیتال را بردم که هر چند که یک آقای دکتر جوان و زیرک آنجا بود و گفت که این یک سند پژوهشی و علمی به حساب نمی‌آید و فقط یک مدرک صنعتی است اما در کل تأثیر خوبی داشت. من حتی مدرک انتخاب به عنوان جوان موفق در شهرستان در جشنواره علی اکبر را هم بردم و نشان دادم و مؤثر بود. (البته مدارک سطح پایین را اگر لازم شد رو کنید که تأثیر منفی نداشته باشد)
- هر نوع مدرک زبان دارید با خود ببرید. به خصوص مدارک معتبر مثل آیلتس و تافل و...
- یک رزومه از خودتان و درس‌هایی که تدریس کرده‌اید و ... ایجاد و چاپ کنید و تحویل دهید. (من خودم چون نمی‌دانستم چی به چی‌ست، رزومه‌ام را تحویل ندادم و به نظرم ضرر کردم)

در جلسه مصاحبه دکترا چه سؤالاتی می‌پرسند؟

ببینید! همه افرادی که از اتاق خارج می‌شوند موافقند که «سؤالات، قابل پیش‌بینی نیست!» به قول یکی از عزیزانی که امروز قبل از من مصاحبه داشت: بهتر است بدون هیچ پیش‌فرضی وارد شوید. اما خوب بعضی سؤالات تقریباً از همه سؤال می‌شود که می‌توانید از روی تجربه‌ی من کشف کنید:

اولین سؤالی که از من (و تقریباً همه دوستان) پرسیدند این بود که خودت را به انگلیسی معرفی کن. (خوب، الحمد لله من انگلیسی را به اندازه کافی مسلط هستم و فکر نمی‌کنم از بین همه افراد مصاحبه شونده از لحاظ لهجه و تسلط کسی بتواند با من رقابت کند. دوستان هم متوجه شدند و بدشان نمی‌آمد بیشتر سؤال انگلیسی بپرسند. خودم را معرفی کردم و اینکه چه کار می‌کنم و بعد به این ختم کردم که من الان دانشجوی مترجمی زبان دانشگاه پیام نور هستم. این را که گفتم تأثیر خوبی داشت و جالب است که دانشجوی زبان بودن و احتمالاً تسلطم را به عنوان مدرک معتبر زبان قبول کردند)

یکی از عزیزان به انگلیسی و با تعجب پرسید ربط موضوع پایان‌نامه شما با رشته‌تان چیست!؟ (راست می‌گفت! من رشته ارشدم شبکه‌های کامپیوتری بود در حالی که یک نوع پیاده‌سازی نرم‌افزاری را انتخاب کرده بودم) این را در پایان‌نامه هم پیش‌بینی کرده بودم که اگر کسی گیر داد، یک چیزهایی نوشته بودم که این‌ها به هم ربط دارد، همان‌ها را به انگلیسی توضیح دادم و البته گفتم که دلیل اصلی این انتخاب این بود که کارشناسی من مهندسی نرم‌افزار بود و بیشتر به این گرایش علاقه داشتم...

بعد، یکی‌شان پرسیدند «اگر بخواهید یک درس را برای تدریس انتخاب کنید، چه درسی را انتخاب خواهید کرد؟» من که عاشق مهندسی نرم‌افزار بودم، گفتم «قطعاً مهندسی نرم‌افزار» (بعداً پشیمان شدم که چرا شبکه که مسلط‌تر هستم را نگفتم! یعنی نمی‌دانستم چرا این را می‌پرسند!) از قضا از شانس ما کسی که تسلطش بر مهندسی نرم‌افزار بود، تنها خانم دکتر جلسه بود که بسیار هم باجذبه و ابهت بود. (فکر می‌کنم در سازمان یک کاره‌ای بودند...)
ایشان یک سری مفاهیم از RUP سؤال کردن که متأسفانه من نتوانستم خوب از پس پاسخ بربیایم. و متأسفانه بعد از جلسه یادم آمد که حواسش نبود که من ارشدم مهندسی نرم‌افزار نبوده! ایشان از ارشد مهندسی نرم‌افزار سؤال کرد... به هر حال، این توجیه را آوردم که مبحث RUP انتهای جزوه‌ای‌ست که من در دانشگاه تدریس می‌کنم و معمولاً جلسات دانشگاه زود تمام می‌شود و این بخش ناگفته می‌ماند و برای خودم چندان تکرار نشده و الان حضور ذهن ندارم. فازها و دیسیپلین‌های RUP و RT Factهای هر فاز (که ایشان سؤال کردند) یادم نبود. (اگر از مصاحبه رد شوم، هر چه هست به اینجای مصاحبه و سؤالات خانم دکتر ربط دارد!)

پرسیدند دومین درسی که انتخاب خواهی کردی چه خواهد بود؟ گفتم برنامه‌نویسی شیئ‌گرا و پیشرفته. (باز هم خانم دکتر یک سری سؤال در مورد بحث Encapsulation در شیئ‌گرایی پرسید) سومین درس؟ گفتم طراحی وب و دیگر سؤالی نپرسیدند.

یکی از دکترها به مقاله‌ای که از روی پایان‌نامه بود گیر داد که: چرا اسم استاد راهنمایت را در لیست نویسندگان ننوشته‌ای؟ می‌دانی این یک جرم و یک سرقت ادبی است؟ گفتم من واقعاً این را نمی‌دانستم و از طرفی بعد از ارشد با ایشان چندان رابطه ندارم. گفت: این یعنی ایشان هیچ کمکی به شما نکرده و امثال این. که من اشتباه کردم گفتم: حقیقتش هم همینطور بوده و ایشان خودشان ابتدای پایان‌نامه گفتند چون در تخصص من نیست، من هیچ کمکی نمی‌توانم کنم... و همین اظهار نظر باعث شد یک سری کدورت‌هایی پیش بیاید... که البته با ترفندهای روانشناسی(!) درستش کردم...

یکی دیگر از مصاحبه‌کنندگان که ظاهراً بیشتر مجدوب شده بودند گفتند: آقای مهندس، هیأت علمی که هستید؟ گفتم نه! با تعجب گفت: نیستید؟ گفتم: نه! حقیقتش من دنبال این قضایا نیستم. من در عمرم به یک دانشگاه یا مؤسسه درخواست تدریس و امثالهم نداده‌ام. من برای خودم کار می‌کنم و نیازی به پایبند شدن به عنوان هیأت علمی و ... ندارم.

نهایتاً هم در مورد این موضوع یک بحث‌هایی شد که می‌خواهید در دکترا روی چه موضوعی کار کنید؟ این‌جا هم من ضایع کردم! آن خانم گفتند: این موضوع ارشد شما بیشتر در زمینه هوش مصنوعی است، در دکترا می‌خواهید چه کار کنید؟ من اشتباه کردم، با اصرار خاصی گفتم که احتمالاً همین موضوع را ادامه دهم!!! (ظاهراً ایشان خیلی بهشان برخورد و یک چیزهای منفی‌ای یادداشت کرد!!) شاید باید می‌گفتم: فعلاً به طور دقیق مشخص نکرده‌ام اما احتمالاً یک سری مباحث نرم‌افزاری مرتبط با همین موضوع را پیگیری کنم. (باید دفاع می‌کردم که پایان‌نامه ارشد من ربطی به هوش مصنوعی نداشت، این مرسوم شده که هر وقت بحث TTS وسط می‌آید همه ذهنشان می‌رود پیش هوش مصنوعی! در حالی که من پیاده‌سازی نرم‌افزاری یک الگوریتم را دنبال کردم)

به هر حال، تقریباً همین‌ها بود. بعد، آخرش همه متفق‌القول گفتند که: بدون شک از لحاظ عملی عالی هستید اما از لحاظ علمی (یعنی همان آی.اس.آی مای.اس.آی که من حقیقتش از شنیدن امثال این نون‌دونی‌ها حالم به هم می‌خورد و یک سری مباحث تئوری مثل RT Fact و...) باید بیشتر کار کنید.
من از این قضیه اینطور سوء استفاده کردم: گفتم: بله، اتفاقاً می‌بینید که استاد راهنمای ارشد هم ابتدای پایان‌نامه‌ام نوشته‌اند که در عمر کاری‌ام ایشان از معدود دانشجویانی بودند که علم را به عمل تبدیل کرده بودند. با خنده گفتم «حقیقتش من مرد عملم!» اما خوب، الان به جایی رسیده‌ام که احساس می‌کنم این عمل بدون علم دارد یک جاهایی کم می‌آورد. هدفم هم از دکترا همین است که عملم را علمی‌تر کنم وگرنه نه به مدرکش نیاز دارم نه به بقیه قضایایش. (این نوع دیدگاه خیلی برایشان جالب بود)

 

نکات مهم

- یکی از چیزهایی که همه در دامش می‌افتند مشاجره با دکترهاست. مثلاً در سؤالات بالا در آن سؤال که چرا اسم استاد راهنمایت را ننوشته‌ای من در این دام افتادم و به سختی توانستم خارج شوم. نفر قبلی من که چنان عصبی شده بود که صدای دعوایش تا بیرون از اتاق می‌آمد. یعنی شک ندارم که رد شده! چند سؤال علمی پرسیده بودند، ایشان چون نتوانسته بود جواب دهد، شروع کرده بود به داد و بیداد که: این سؤالات ربطی به رشته و پایان‌نامه من ندارد...
در این مورد، تا جایی که می‌توانید صبورانه علاوه بر دفاع، پذیرای سطح پایین خود باشید. (کلاً کمی خاضع باشید بد نیست)

- اکثر افراد چون به انگلیسی مسلط نیستند در همان سؤال اول یک دفعه استرس می‌گیرند و همه چیز را غاطی می‌کنند! من خودم با این همه ادعا، به خاطر جو جلسه یک لحظه موضوع پایان‌نامه‌ام یادم رفته بود که بخواهم به انگلیسی در موردش صحبت کنم! (حتی اولش یادم رفت به همه سلام کنم! :) )

- اگر تسلط کافی به پایان‌نامه‌تان نداشته باشید گیر می‌افتید!

- نکات روان‌شناسی مربوط به کنترل استرس و مدیریت را بخوانید و مد نظر داشته باشید.

- کل جلسه مصاحبه کمتر از ۱۰ دقیقه خواهد بود. باید در این ده دقیقه اوج هنر و استعدادی که دارید را رو کنید! وگرنه مثل من بعد از جلسه خیلی چیزها یادتان می‌آید که می‌گویید ای کاش می‌گفتم! (من واقعاً خودم را برای چنین جلسه‌ای آماده نکرده بودم و تجربه‌اش را نداشتم وگرنه خیلی چیزها داشتم که رو کنم!)

 

صحبت پایانی:

نمی‌دانم مصاحبه‌ی دکترای دولتی چقدر سخت‌تر است (که قطعاً خیلی سخت‌تر است) و قبول شدن یا نشدن چقدر برای شما مهم است اما در کل، به نظر می‌رسد هر چقدر برایتان مهم‌تر نباشد راحت‌تر در جلسه حاضر می‌شوید. ریلکس باشید. اگر خودتان را از مدت‌ها قبل برای چنین روزی آماده کرده‌اید، هر چه صلاح باشد پیش می‌آید اما اگر یک شبه برای مصاحبه آماده شده‌اید، خوب احتمالاً بخواهید یا نخواهید لو می‌روید. به هر حال، در هر دو صورت ریلکس باشید. (امروز یک جوان را دیدم که از استرس کم مانده بود سکته کند! نمی‌توانست صحبت کند!)

امیدوارم با موفقیت از پس این خان بربیایید و دعا کنید که ما هم امروز (اگر صلاحمان در این بود) پذیرفته شده باشیم :)

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 216 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

اواخر سال گذشته رفته بودیم قم، در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) که این روزها روز تولدشان و هفته کرامت است، استاد پناهیان سخنرانی داشتند. طبیعتاً نشستم و گوش کردم. در یک جمله، فوق العاده بود!

http://bayanbox.ir/view/2413328908447260240/940331-Panahian-M-ImamSadeq-TanhaMasirBarayeZendegieBehtar-04-5.jpg

فهمیدم که ظاهراً هر چند هفته یک بار می‌آیند حرم و این مبحث از قبل ادامه داشته و در آینده هم ادامه دارد. بعداً جستجو کردم و کل جلسات را پیدا کردم. همه را دانلود کردم و ریختم روی فلش ماشین و تا امروز در حال گوش کردن آن‌ها در حین رانندگی هستم. (اگر این نوع سخنرانی‌ها را در ماشین بشنوی لذتش بیشتر است! می‌دانی چرا؟ چون مثلاً قرار است ده دقیقه رانندگی کنی، ده دقیقه از سخنرانی را می‌شنوی و این ده دقیقه کلی برایت تازگی و جذابیت دارد اما اگر بخواهی همه‌ی یک ساعت را پشت سر هم بشنوی ممکن است قدر برخی جملات را ندانی)

گاهی اوقات مثلاً می‌شنویم که امام علی (علیه السلام) فرمودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در گوش من جمله‌ای گفت که هزار باب علم را بر من گشود که از هر باب، هزار باب دیگر باز می‌شود. باور کنید برخی جملاتی که در این مجموعه سخنرانی گفته می‌شود بلاتشبیه حکم این روایت را دارد! یعنی من تصمیم گرفته‌ام اگر بشود یک بار دیگر از اول گوش کنم و جملات ناب ایشان (که البته که اکثراً جملات معصومین است) را به عنوان مشق یادداشت کنم! من شاید از حدود دوازده سیزده سالگی دنبال‌کننده سخنرانی‌های ایشان هستم، این مجموعه به نظرم از غنی‌ترین سخنرانی‌های ایشان بود که جمله به جمله‌اش مفید بود.

به هر حال، پیشنهاد می‌کنم از دست ندهید:

  • مکان: قم، حرم حضرت معصومه(س)
  • زمان: جلسات هفتگی - سال93
  • تعداد: 15 جلسه
  • موضوع سخنرانی: نظام اخلاق و تربیت دینی

دانلود فایل‌های صوتی در این صفحه

توجه: سطح سخنرانی ممکن است طوری باشد که برای کسی که اهل این جلسان نیست کمی سنگین باشد. به شرطی لذت می‌برید که به جملات به صورت عمقی و زیرکانه نگاه کنید. مثلاً آن جلسه‌ای که من در حرم بودم به یکی از ابهامات اصلی ما امروزی‌ها که ابهام خود من هم بود به زیبایی پاسخ دادند: ابهام: پاک ماندن در عصر حاضر با وجود اینترنت و ماهواره و ... سخت است! پس من اگر گناه کنم، نسبت به آن کسی که هزار سال پیش زندگی می‌کرده، تقصیری ندارم! پاسخ زیبای ایشان و دین (نقل به مضمون): از ابتدای خلقت تا به حال، اصل، مبارزه با هوی و هوس بوده است. نه اینکه مبارزه با مصادیقی مثل اینترنت منفی و ماهواره‌ی منفی! در هر زمانی مصداق هوی و هوس یک چیز بوده. شما اگر الان نتوانی در برابر این هوس دوام بیاوری لابد چند هزار سال پیش هم اگر در قوم لوط قرار می‌گرفتی می‌گفتی این زمان لواط‌کار نبودن سخت است پس من اگر (نعوذ بالله) لواط‌کار شوم تقصیری ندارم! یا در زمان امام علی هم لابد هوی و هوس اجازه نمی‌داد طرف امام علی را بگیری و در هر زمانی می‌شود یک مصداق از هوی و هوس را یافت... پس، «اصل، مبارزه با هوی و هوس در هر زمان است» به مصادیق هوی و هوس کار نداشته باشیم... همین یک جمله به نظر شما چند باب علم و معنویت را به انسان می‌گشاید؟ (البته که باید سخنرانی را کامل بشنوی تا با هنرمندی ایشان درک این جمله برایت آسان‌تر شود)

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 245 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

احتمالاً با سایت‌هایی که آدرس‌های بلند اینترنتی را کوتاه می‌کنند آشنا هستید. پیش از این مطالبی در این زمینه داشته‌ایم:

سرویس جدید گوگل: کوتاه کننده آدرس‌های اینترنتی

yourRL.ir راه‌اندازی شد! URLهای خود را کوتاه‌تر کنید، روی آن‌ها پسورد بگذارید و آمار بگیرید! 

با افزونه TinyURL Creator لینك‌های طولانی را به راحتی كوتاه كنید!

سایت‌های یک فایلی! یا کوچک‌ترین سایت‌های دنیا [Tiny websites]

در مجموع، سایت‌های زیادی برای کوتاه کردن آدرس وجود دارد؛ مثل:

goo.gl
j.mp
biy.ly
t.co
yourl.ir

اما چیزی که گاهی لازم است این است که شما قبل از ورود به یک آدرس کوتاه شده، بفهمید آدرس اصلی و طولانی چه بوده (دلیل این کار، ممکن است برخی مسائل امنیتی باشد که توضیحش یک فرصت جداگانه می‌طلبد) یا گاهی این سایت‌ها مثل t.co فیلتر هستند و نمی‌توانید آدرس‌های کوتاه شده را باز کنید. در این مواقع، کافی‌ست از سایت‌هایی استفاده کنید که عکسِ کارِ سایت‌های بالا را انجام می‌دهند؛ یعنی آدرس کوتاه را می‌گیرند و آدرس طولانی را تحویل می‌دهند.

مثلاً می‌خواهید بدانید این آدرس: http://goo.gl/FQ5Qda به کجا ختم می‌شود.

سایت‌های زیادی برای تبدیل آدرس کوتاه به بلند وجود دارند. بهترینشان این سایت است:

Unshorten.it

http://img.aftab.cc/news/94/unshorten.it.jpg

سایت‌های دیگری هم هستند که با جستجوی Unshorten URL در گوگل می‌توانید پیدایشان کنید. (نتیجه جستجو) مثال:

urlex.org
unshort.tk

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 280 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

«مرکز پذیرش سفارشات طراحی گرافیکی»، یکی از بخش‌هایی است که شاید سال‌هاست قصد داریم در آفتابگردان راه‌اندازی کنیم اما این روزها با افزایش سفارش‌ها در این زمینه و داشتن افراد متبحر که بتوانند در این زمینه کمک کنند، نیاز آن بیشتر احساس شد و حالا خوشحالیم که این بخش نیز راه‌اندازی شد:

http://design.aftab.cc

http://img.aftab.cc/news/94/design.aftab.cc.jpg

 

به طور مداوم از طریق آموزش‌هایی مثل «بیایید با هم یک کارت ویزیت ساده طراحی کنیم (فتوشاپ)» که بین ۱۰ آموزش پربازدید سایت است و یا «چگونه یک آرم طراحی کنیم؟» که از جذاب‌ترین آموزش‌های سایت به نظر می‌رسد، سفارش‌هایی در مورد طراحی کارت گرافیک و آرم و بنر تبلیغاتی و ... دریافت کرده‌ایم که به خاطرِ نبودِ یک مرکز رسمی برای این کار، معمولاً از پذیرش آن‌ها خودداری می‌کردیم.
اما حالا با راه‌اندازی مرکز طراحی آفتابگردان، رسماً این نوع سفارشات را می‌پذیریم.

امیدواریم از طریق طرحی که برای شما می‌زنیم، خاطره خوشی از ما به یادگار داشته باشید...

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 246 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

احتمالاً می‌دانید که هر روز، یک ذکر مستحبی دارد که بد نیست مواقعی که بیکارید یا در راه هستید، آن‌را تکرار کنید. این نوعی استفاده‌ی مفید از وقت است:

شنبه: یا رَبَّ العالَمین (بشنوید)
یکشنبه: یا ذَالجَلالِ و الاِکرام (بشنوید)
دوشنبه: یا قاضیَ الحاجات (بشنوید)
سه‌شنبه: یا اَرحَمَ الرّاحِمین (بشنوید)
چهارشنبه: یا حَیُّ یا قَیّوم (بشنوید)
پنجشنبه: لااِلهَ اِلَّا اللهُ المَلکُ الحقُّ المُبین (بشنوید)
جمعه: الهم صل علی محمد و آل محمد (بشنوید)

وقتی هر ذکر را می‌گویید، به معنی و حتی دلیل اینکه این ذکر برای این روز انتخاب شده فکر کنید. (مثلاً وقتی می‌گویید «یا رب العالمین» به کلمه «رب» فکر کنید. خداوند «پرورش‌دهنده» همه چیز در عالم است. این یعنی خدا دارد لحظه به لحظه ما را با آنچه در اطرافمان اتفاق می‌افتد پرورش می‌دهد. فقط باید کمی زرنگ باشیم تا آن نکته‌ای که او دارد می‌گوید و راهی که دارد نشان می‌دهد را بفهمیم. آن‌وقت می‌بینم چقدر جالب، بدون رفتن به کلاس خاصی، از طریق توجه دقیق به اطراف، هدایت می‌شویم...)

 

و اما، احتمالاً می‌دانید که هر روز یک دعای کوتاه اما پرمغز دارد که بهتر است بعد از نماز صبح بخوانید.

شبکه ۳ بعد از اذان صبح، دعای هر روز را با صدای حاج مهدی سماواتی پخش می‌کند که ظاهراً اختصاصی برای شبکه ۳ خوانده شده، چون هیچ کجای دیگر پیدا نمی‌شود!

یک انسان خوب لطف کرده این دعاها را ضبط کرده و روی YouTube قرار داده. می‌توانید از طریق لینک زیر آن‌ها را ببینید:

http://yourl.ir/days_samavati_video

(ای کاش یک نفر لطف کند آن‌ها را به آپارات منتقل کند که همه بتوانند استفاده کنند)

من این دعاها را به فایل صوتی تبدیل کردم که همراه با متن آن در صفحه اول آفتابگردان قرار دهم. اگر می‌خواهید روی گوشی‌تان داشته باشید، از طریق لینک‌های زیر می‌توانید دانلود کنید:

دعای روز شنبه - دعای روز یکشنبه - دعای روز دوشنبه - دعای روز سه شنبه - دعای روز چهارشنبه - دعای روز پنج‌شنبه - دعای روز جمعه

متن دعای ایام هفته در ادامه مطلب آمده است...


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 250 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از فواید بخش نظرات در هر سایتی، به ویژه در آفتابگردان این است که کاربران در بخش نظرات، مطلب را با دانسته‌های خود کامل‌تر می‌کنند و یا افراد سؤالاتی را مطرح می‌کنند و کاربران به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌دهند؛ به طور مثال اگر بخش نظرات این مطالب را بخوانید شاید بیشتر از خود مطلب برایتان مفید باشد:

کدام دانشگاه بروم؟ دولتی؟ آزاد؟ علمی-کاربردی؟ غیرانتفاعی؟

Xbox One بخریم یا نخریم؟ (تجربه من در مورد خرید ایکس باکس وان)

معضلی به نام « قاریق بچه »!

در کل سیاست ما هم در آفتابگردان این است که تا حد ممکن از تأیید نظراتی که مفید نیستند (مثل تشکر و ...) خودداری کنیم تا وقت کاربرانی که نظرات را می‌خوانند گرفته نشود.

به هر حال، بد نیست از این به بعد، برخی مطالب را کلاً با کمک شما مخاطبان کامل کنیم. استارت کار و بیان موضوع با ما، بیان دانسته‌ها و تجربیات در بخش نظرات، با شما.

 

به عنوان اولین مطلب، بیایید با هم یک لیست جامع از کانال‌های مفید در آپارات داشته باشیم.

منظور از کانال، همان پروفایل‌های کاربران است. هر کاربر در آپارات به محض ثبت‌نام یک آدرس به خودش اختصاص می‌دهد که در اصطلاح به آن کانال گفته می‌شود و هر ویدئویی که آپلود کند در کانال او قابل مشاهده است. مثلاً کانال ویدئویی آفتابگردان در آدرس زیر قرار گرفته:

http://aparat.com/Aftabgardan

 

حالا، برخی کاربران با سلیقه و خوش‌ذوق هستند که ویدئوهای انصافاً مفیدی را در کانال خود آپلود می‌کنند. من یکی را معرفی می‌کنم و از شما تقاضا دارم که اگر کانال مفیدی هست که شما دنبال می‌کنید یا ایجاد کرده‌اید در بخش نظرات معرفی کنید تا دیگران استفاده کنند.

یک کانال عالی برای علاقه‌مندان به فیزیک، الکترونیک، شیمی و کلاً علوم:

کانال SinaSet

http://aparat.com/sinaset

http://img.aftab.cc/news/94/sinaset.png

انصافاً احسنت به این دوستی که این کانال را مدیریت می‌کند. من خودم هر وقت بیکار شوم، چند تا از ویدئوهای این کانال را می‌بینم و لذت می‌برم.

 

خوب است انسان مفید باشد!

آقای قرائتی تعریف می‌کرد که: چند سال پیش یک پیرمردی بود که بازنشسته شده بود و تقریباً کار یَدی از دستش برنمی‌آمد، او برای اینکه همچنان برای جامعه مفید باشد، هر روز صبح می‌رفت مثلاً اسکناس ۱۰۰۰ تومانی می‌داد به بانک و سکه دو تومانی می‌گرفت. بعد می‌آمد کنار یک باجه تلفن شلوغ می‌نشست، هر کس که می‌آمد می‌خواست تماس بگیرد و سکه نداشت، از او مثلاً ۱۰ تومان می‌گرفت و پنج تا سکه دو تومانی می‌داد که کارش راه بیفتد. می‌گفت: من تا این حد می‌توانم برای جامعه مفید باشم...
باور کنید شاید من این را هفت هشت سال پیش شنیده‌ام و هر روز دارد این داستان در ذهن من مرور می‌شود و به خودم می‌گویم: من تا چه حد می‌توانم برای جامعه مفید باشم؟
(یاد دوستم امانوئل افتادم! او هم کار مشابهی انجام می‌داد: ۷۰ سال سن داشت و بازنشسته BBC بود. او صبح که از خواب بیدار می‌شد (تا شب)، وارد انجمن‌های گفتگوی گوگل می‌شد و سؤالات کاربران را می‌خواند. سپس سؤال را در اینترنت جستجو می‌کرد و هر جوابی که در سایت‌های دیگر پیدا می‌کرد، زیر آن سؤال قرار می‌داد و از قضا از طریق پاسخی که به سؤال من داده بود ما با هم دوست شدیم و چه دوستی مفیدی بود... باور می‌کنید یک روز گوگل به او ایمیل زده بود -و او ایمیل را برای من فروارد کرد- که چون شما بیش از بقیه و حتی زودتر از تیم پشتیبانی ما به سؤالات کاربران پاسخ می‌دهید شما را دعوت می‌کنیم در تیم پشتیبانی گوگل مشغول به کار شوید!؟ که البته گفته بود که من ۷۰ سال سن دارم و نیازی به کار ندارم... یاد «مجانی کار کنید تا پولدار شوید» افتادم!)

نکند مصداق آن داستان شویم که: حضرت موسی یک بار یک کِرمی را دید. به خدا عرض کرد: خدایا! آخه این کرم رو دیگه واسه چی آفریدی!؟ خدا پاسخ داد (نقل خودمانی): موسی! از قضا این کرم هم یک ساعت است به من گیر داده که: خدایا! آخه این موسی رو واسه چی آفریدی!؟ :)
این حکایت هر چند ابتدا انسان را به خنده وا می‌دارد اما باید بعد از خنده به فکر فرو برود. نکند طوری زندگی کنیم که یک کرم هم بفهمد که ما به درد نمی‌خوریم و به خدا بگوید: خدایا! آخه این انسان رو واسه چی آفریدی؟ (به درد چی می‌خوره!؟)

 

به هر حال، یکی از کارهای مفیدی که می‌توانیم انجام دهیم کاری است که SinaSet عزیز انجام می‌دهد. یک میراث ماندگار از خودمان به جا بگذاریم. هر سایتی که عضو می‌شویم، هر جایی که فعالیت می‌کنیم، یک گنجینه از چیزهای مفید تهیه کنیم...

به هر حال، شما هم اگر کانال ویدئویی خوبی (در هر زمینه‌ای حتی طنزِ پاک) می‌شناسید در بخش نظرات به کاربران معرفی کنید.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 247 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

احتمالاً شنیده‌اید که به کسی که بدخلقی می‌کند و بهانه می‌آورد، گفته می‌شود «از دنده چپ بلند شده».

برای اینکه بدانید چرا این ضرب المثل یا عبارت به کار می‌رود و از دنده چپ بلند شدن با انسان چه کار می‌کند که بد خلق می‌شود، این کلیپ چند دقیقه‌ای که از سری ویدئوهای بسیار مفید «طب الرضا» که از شبکه سلامت پخش می‌شود (و ما قبلاً در مطلب «چه بخوریم و چه نخوریم؟» به شما توصیه کرده بودیم) جدا شده را مشاهده کنید:

همچنان تأکید می‌کنم که ویدئوهای طب الرضا را ببینید و در مورد طب سنتی مطالعه و تحقیق کنید... (من برای بار دوم دارم ویدئوها را می‌بینم و یادداشت برداری می‌کنم که هر روز جلو چشمم باشد و ملکه ذهنم شود)

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 246 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از برنامه‌هایی که اگر در صدا و سیما نمی‌بود، صدا و سیما را حداقل برای من بی‌استفاده می‌کرد، برنامه «سمت خدا»ست؛ برنامه‌ای خلاصه و مفید که با مدیریت خوب مجری عزیز برنامه، هر روز پر بارتر می‌شود. (کمتر مجری به خضوع و گمنام و معنوی ماندن او دیده‌ام)

اگر مثل من در حین کار، نیاز دارید که یک سخنرانی مفید در کنار کار سبکی که انجام می‌دهید بشنوید، پیشنهاد می‌کنم سایت این برنامه را باز کنید و یکی از برنامه‌های صوتی را پخش کنید... (انصافاً تمام سخنران‌های برنامه عالی هستند) [توجه: عرض کردم که در کنار «کار سبک» سخنرانی گوش کنید. در مطلب «راهی برای بیزاری از قرآن!» گفته بودم که شنیدن قرآن و سخنرانی در حین انجام کارهایی که پردازش مغزی زیاد نیاز دارد مثل برنامه‌نویسی، چه بسا باعث زدگی از قرآن و سخنران و دین شود...]

به هر حال، هفته قبل، شاید یکی از پربارترین هفته‌های سمت خدا بود. همه سخنران‌ها سنگ تمام گذاشتند.

روز یکشنبه که حاج آقای حسینی سخنرانی داشت، یک داستان از زمان امام صادق (علیه السلام) گفت که خدا می‌داند، من یک ربع گریه می‌کردم! (یعنی چون هیچ کس خانه نبود، ضجه می‌زدم!) همانطور که خودشان هم در کلیپ می‌گویند که من برای یکی که بچه‌دار نمی‌شد تعریف کردم، اشکش در آمد... واقعاً اگر از امام صادق هیچ چیز نمی‌ماند مگر این یک روایت، زندگی انسان را متحول می‌کرد!

خواهش می‌کنم این ویدئوی ۹ دقیقه‌ای را ببینید (به خصوص چند دقیقه‌ی اول را):

http://yourl.ir/rezayat

 

خدا وکیلی کدام انسان جز یک امام می‌تواند نگاه شما را به قضایا به این زیبایی تغییر دهد؟

 

اینکه حاج آقای حسینی چند بار تأکید می‌کنند که این موضوع خیلی مهم است را شاید زمانی باور کنید که در جریان نظراتی که در زیر مطلب «یا خدایی وجود ندارد و یا اگر هست، کر است!» ارسال می‌شود باشید! شاید باور نکنید که خیلی‌ها وقتی بارها یک حاجت را از خدا می‌خواهند و نمی‌گیرند، به وجود خدا شک می‌کنند و شروع می‌کنند در اینترنت در مورد وجود خدا جستجو کردن و اولین چیزی که جستجو می‌کنند «خدا وجود ندارد» است و اولین نتیجه گوگل هم همان مطلب ماست و وارد می‌شوند و می‌خوانند و گذشته از اینکه خیلی‌هاشان با آن مطلب نظرشان عوض می‌شود و می‌نویسند:

من تمام زندگی ام رو مدیون این متنی که نوشتید هستم (+)

اما خیلی‌ها هم یک چیزهایی در مورد دلیل بی‌خدا و بی‌نماز شدن و شک به وجود خدا می‌نویسند که من صلاح نمی‌بینم و یا حتی خجالت می‌کشم نظرشان را تأیید کنم! یعنی باور نمی‌کنید برخی افراد به خاطر چه حاجت‌های پیش‌پاافتاده‌ای و به خاطر سست بودن اعتقاد و ندانستن چیزهایی که در این ویدئو گفته شد (یعنی حکمت خدا)، با خدا قهر و گاهی به وجودش شک می‌کنند!!

 

من خودم شاید دلیل ضجه زدنم با شنیدن این روایت این بود که دقیقاً همان روز، صبح، نتیجه کنکور سراسری آمد و من متأسفانه به خاطر اینکه روز کنکور خواب ماندم و کمی دیر رسیدم (البته به خاطر حکمت خدا که بعداً با قبولی نهایی در دکترای نرم‌افزار مشخص‌تر شد)، در رشته کارشناسی روانشناسی که خیلی خودم را برایش آماده کرده بودم قبول نشدم! تا دم ظهر که این برنامه پخش شود، بسیار بسیار دپرس بودم! چون اولاً از خودم بعید می‌دیدم که قبول نشوم! و ثانیاً واقعاً این رشته را دوست داشتم و حتی می‌خواستم اگر لازم شد، رشته مترجمی زبان را فعلاً کنسل کنم تا این رشته را بخوانم... اما به محض اینکه این برنامه پخش شد، یک آب بود به روی آتش درونم! تصور کن مثل آن روایت، خدا به شما وحی کند: الان رسیده‌ایم به جایی که می‌خواهیم در مورد قبول شدن یا نشدن تو در کنکور تصمیم بگیریم. تو تصمیم می‌گیری یا خدا تصمیم بگیرد؟ شما بودید چه می‌گفتید؟

همین!

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 277 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

(هر چند فعلاً در کارشناسی روانشناسی قبول نشدم و قرار نیست بخوانم اما من پُرروتر از این حرف‌ها هستم! دیروز رفتم کتاب‌های ترم اول رشته روانشناسی دانشگاه پیام نور را خریدم که بخوانم! همانطور که با ورودم به رشته مترجمی زبان، موضوع «مطالب مفید مرتبط با زبان انگلیسی» را راه‌اندازی کردیم و مطالب خوبی هم در آن زمینه منتشر کردیم، از امروز یک موضوع جدید دیگر به موضوعات سایت اضافه می‌کنیم: مطالب مفید مرتبط با روانشناسی. امیدوارم به مرور شاهد مطالب خوبی در این زمینه باشیم و اما امروز...)

شاید بشود گفت حساس‌ترین دوران زندگی انسان، دوران نوجوانی (در دختران: ۱۲ تا ۱۴ سالگی و در پسران: ۱۳ تا ۱۵ سالگی) است. دورانی که شخصیت انسان شکل می‌گیرید و اگر پدر و مادر در این دوران رفتار روانشناسی‌شده و صحیحی با نوجوان نداشته باشند، ممکن است تا آخر عمر ضررهای آن رفتارهای غیراصولی را شاهد باشند. گاهی فقط یک جمله (فقط یک جمله) حتی به شوخی، زندگی فرزند را تباه می‌کند! تصور کن: یک دختر نوجوان جلو آینده ایستاده باشد و به خاطر اقتضای سنش، خودش را آرایش می‌کند، مادرش حتی به شوخی به او بگوید: حالا خوبه خوشگل هم نیستی... تمام شد! حالا مادر باید صبر کند که این دختر به پسری که در خیابان و دانشگاه و ... حتی به دروغ به دختر بگوید «خوشگل»، دل ببندد...

به هر حال، می‌خواهم یک سخنرانی از دکتر حبشی (که از محبوب‌ترین و قابل اعتمادترین روانشناسان مشهد و حرم امام رضا(ع) هستند و ما پیش از این در مطلب «یک سخنرانی که هیچ جوان دم بخت و هیچ زن و شوهری نباید از دست بدهند!» که بیش از ۲۱ هزار بار خوانده شده ایشان را معرفی کردیم و حتی ۲۰ سخرانی تصویری از ایشان در فروشگاه گذاشتیم) معرفی کنم که بسیاری از نکات مربوط به دوران نوجوانی را با بیان زیبای ایشان بشنوید.

برای دانلود، کافی‌ست در اینترنت جستجو کنید: تربیت جنسی نوجوان دکتر حبشی

یک سخنرانی بسیار مفید در حدود سه ساعت است...

لطفاً مثل من که می‌خواهم این‌ها را به خواهرم که پسرش دارد به سنین نوجوانی نزدیک می‌شود، هدیه دهم، شما هم اگر حتی خودتان فرزندی در این سنین ندارید، فایل‌ها را به اطرافیانتان که شرایطش را دارند، بدهید که استفاده کنند.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 260 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از سؤالاتی که خیلی به خصوص از طرف کسانی که کلاس زبان می‌روند و می‌خواهند خودشان را با انگلیسی درگیر نگه دارند که فراموششان نشود و یا افرادی که دنبال مطالب خوب انگلیسی می‌گردند که برای وب‌سایتشان ترجمه کنند، از من پرسیده می‌شود این است که مطالب خوب و مفید انگلیسی از کجا گیر بیاوریم؟

خوب، این روزها شاید بهترین راه، استفاده از سایت GetPocket.com باشد:

GetPocket.com

http://img.aftab.cc/news/94/getpocket.com.jpg

کسانی که از فایرفاکس استفاده می‌کنند می‌دانند که مدتی هست که این سایت با فایرفاکس همکاری می‌کند و این مرورگر در نوار بالایی خود یک دکمه برای ذخیره کردن صفحه‌ای که خوشتان می‌آید گذاشته است:

http://img.aftab.cc/news/94/getpocket.png

این سایت یک راه برای سینک اطلاعات بین کامپیوتر و گوشی هم هست. اگر یک صفحه را در مرورگر PC دیدید و خواستید بعداً در گوشی مطالعه کنید، روی این دکمه کلیک کنید تا ذخیره شود. حالا اگر روی گوشی‌تان اپلیکیشن Pocket را نصب کنید (برای iOS)، در گوشی لینک‌هایی که ذخیره کرده‌اید را خواهید داشت.

 

به هر حال، برای اینکه هر هفته یک خبرنامه از مطالب مفید اینترنت که کاربران بیش از بقیه‌ی مطالب آن‌ها را در جیب خود (Pocket خود) ذخیره کرده‌اند داشته باشید، در این سایت ثبت‌نام کنید و عضو خبرنامه‌اش شوید و یا مثل تصویر اول، وارد سایتش شوید و بعد از لاگین، به بخش Recommended (یعنی مطالب پیشنهاد شده) بروید.

انصافاً خبرنامه‌اش مطالب خوبی دارد. (من مطلب منحرف و غیراخلاقی ندیده‌ام و اکثراً مفیدند) مثلاً این مطلب که در خبرنامه اخیرش ارسال شده، بیشد جالب باشد:

Forget Business School--Just Watch These 10 TED Talks

 

سایت‌های مشابه GetPocket زیادند. مثلاً:

شاید قدیمی‌ترینشان digg.com باشد که هنوز هم منبع خوبی است.

اپلیکیشن Zite هم بد نیست.

سایت Delicious.com هم یک زمان عالی بود.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 212 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یک سری نکات در کلاس‌های دکترا دستگیرم شده که بد نیست اینجا برای دوستانی که قصد دارند وارد این دوره شوند بیان کنم:

دوره دکترا چند ترم است؟ روال به چه صورت است؟

ببینید، دکترا به دو بخش «آموزشی» و «پژوهشی» تقسیم می‌شود. دانشگاه‌ها تمایل دارند که هر کدام از این بخش‌ها حداقل چهار ترم طول بکشد.

در دوره آموزشی شما کلاً ۶ درس دارید که ممکن است هر ترم سه تا از آن‌ها و یا دو تا از آن‌ها را ارائه کنند. (که معمولاً ۳ تا ارائه می‌کنند) پس همان دو ترم اول درس‌های شما تمام می‌شود.

آزمون جامع چیست؟

در ترم سوم، شما باید چهار درس از این سه درس را که دانشگاه انتخاب می‌کند، مطالعه کنید و در یک آزمون مجدد از هر چهار درس شرکت کنید. دانشگاه‌های دولتی ظاهراً هم شفاهی آزمون می‌گیرند و هم کتبی. اما در دانشگاه آزاد تقریباً همان آزمونی که پایان ترم‌های قبل از شما گرفتند، دوباره می‌گیرند! (به نظر من که یک چیز کاملاً تشریفاتی و چرت و وقت‌تلف‌کن است!)

ترم چهارم دکترا چه کار باید کنیم؟

در ترم چهارم شما باید بروید سراغ تهیه مدرک زبان معتبر. (یعنی آیلتس یا تافل یا اگر دانشگاه آزاد هستید، EPT که مخصوص دانشگاه آزاد است هم قبول است)

و در همین ترم، پروپوزال رساله دکترا را تهیه کنید و علاوه بر این‌ها کم‌کم برای ثبت حداقل دو مقاله ISI از رساله‌تان اقدام کنید.

مقاله ISI چیست؟

ISI یک ایندکس (یعنی یک لیست از مقالات معتبر جهان) است. سمینارهای معتبری وجود دارند که وقتی برایشان مقاله می‌فرستید، یک هزینه اضافه‌تر می‌گیرند و مقاله شما را در ISI ایندکس می‌کنند. همین! این روزها ثبت مقاله در ISI هم، پولی و نون‌دونی شده! (مثلاً ۸۰۰ هزار تومان از شما می‌گیرند و یک مقاله در ISI چاپ می‌کنند) بنابراین بهتر است دنبال ثبت مقاله در ژورنال‌ها باشید که هم اعتبار بیشتری دارد و هم ارزان‌تر تمام می‌شود (و البته سختگیری‌های خاص خود را هم دارند).

در ایران چند مجله هست که مقالاتشان در ISI ایندکس می‌شود. (این لیست را ببینید)

شما بهتر است خیلی زود برای مقاله اقدام نکنید چون اگر موضوع آن در راستای موضوع رساله‌تان نباشد قبول نمی‌کنند. (مثلاً یک دوستی اصلاً هنوز برای ثبت‌نام دکترا هم اقدام نکرده، می‌گفت من چند روز پیش با فلان مبلغ هزینه، یک مقاله در ISI چاپ کرده‌ام! من به فکر فرو رفتم که هنوز که اصلاً معلوم نیست قرار است در دکترا روی چه چیز کار کند، به چه دردش می‌خورد!؟ البته برای پر کردن رزومه بد نیست...)

بخش دوم دکترا: دوره پژوهشی

ظاهراً در دولتی، در بدو ورود به دکترا برای شما استاد راهنما تعیین می‌کنند، اما در آزاد ترم ۳ یا چهار باید استاد راهنمایتان را کم‌کم مشخص کنید که در دوره پژوهشی بچسبید به کار و تا چهار ترم فرصت دارید که رساله را آماده کنید و مقالات ISIتان را برساتید.

زودتر هم می‌شود تمام کرد؟

من همین سؤال را از مدیر گروهمان پرسیدم، گفت: حالا صبر کنید به آن مرحله برسید، شاید مثل هم‌دوره‌ای‌های ما در دانشگاه امیرکبیر، تا ۱۲ ترم دست و پا بزنید و رساله و مقالات آماده نشود! شما دعا کنید همان ۴ ترم تمام شود، زودترش پیش‌کش!
به هر حال، چیزی که می‌شود فهمید این است که به همت شما بستگی دارد که چقدر سریع برای کامل کردن رساله و مقالات اقدام می‌کنید و کمی هم به اینکه مقاله شما پذیرفته می‌شود یا خیر و کی جوابش می‌آید؟ (گاهی ۶ ماه طول می‌کشد جواب یک مقاله شما بیاید!)

 

درس‌های دکترا پیش‌نیاز دارند؟

پیش‌نیازهای دوره دکترا، درس‌های کارشناسی هستند و نه ارشد. مثلاً‌ من که دکترای سیستم‌های نرم‌افزاری می‌خوانم و ارشدم رشته شبکه‌های کامپیوتری بود، با اینکه درس‌های ارشد نرم‌افزار را پاس نکرده بودم اما چون در کارشناسی دروس پیش‌نیاز دکترا (یعنی معماری و برنامه‌نویسی پیشرفته و سیستم عامل و ...) را پاس کرده بودم، پیش‌نیاز نخوردم.

درس‌ها را می‌شود در دانشگاه دیگر هم پاس کرد؟

شما مجاز هستید دو درس از ۶ درس را در یک دانشگاه دیگر به عنوان مهمان بگذرانید. خیلی‌ها از این فرصت استفاده می‌کنند و این دو درس را مرتبط با رساله‌شان در دانشگاه‌های بهتر می‌گذرانند...

نکته جالب این است که می‌توانید این دو درس را با دانشجویان ارشد بردارید. (مهم نیست حتماً سر کلاس دکترا باشید)

مثلاً من پردازش‌های موازی را در ارشد نگرفتم، چون در دکترا هم جزء دروس پیشنهادی است، می‌توانم آن‌را در شهر خودمان با ارشدها کلاس بروم...

درس‌های دکترای نرم‌افزار؟

به مدیر گروه، ۶ گروه درسی پیشنهاد می‌شود که او موظف است از دو گروه، ۳ درس را انتخاب کند. ما در ترم اول این درس‌ها را داریم:
Reliable Software Systems (سیستم‌های نرم‌افزاری اتکاپذیر)
Cloud Computing (رایانش ابری)
Software Testing (آزمون نرم‌افزار)

 

دوره فوق دکترا چیست؟

فوق دکترا یک دوره پژوهشی اختیاری به حساب می‌آید که ممکن است از یک هفته تا چند سال طول بکشد. این دوره هیچ تأثیری در رتبه شما در مراتب علمی دانشگاهی ندارد. یعنی شما با دکترایتان در دانشگاه به عنوان استادیار (Assistant Professor) پذیرفته می‌شوید، بعد، هر سالی که تدریس کنید، یک رده به شما داده می‌شود تا برسید به مرتبه دانشیاری (Associate Professor) و نهایتاً پس از طی (فکر می‌کنم) ده سال می‌رسید به استاد تمامی (Full-Professor). این مراتب با مدرک دکترا طی می‌شود و ربطی به فوق‌دکترا ندارد. هر کس احساس نیاز در مورد پژوهش در یک زمینه می‌کند، می‌رود فوق دکترا را طی می‌کند. (که ظاهراً برای کامپیوتر در ایران این دوره وجود ندارد)

سعی می‌کنم همینطور که پیش می‌روم و تجربیاتم بیشتر می‌شود، این مقاله را کامل‌تر کنم.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 239 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از چیزهایی که اعصاب شما را در تحصیلات تکمیلی به هم می‌ریزد، شنیدن کلماتی مثل مقاله و Paper و ISI است! قبلاً هم در مطالب مختلف گفته بودم که شخصاً این‌ها را یک نوع نخود سیاه برای دانشجویان مظلوم می‌دانم. یعنی دانشجویی که می‌تواند آن انرژی عظیم جوانی را صرف کارها و تحقیقاتی کند که به درد این مملکت بخورد، فقط دنبال این است که هر طور شده یک مقاله در ISI چاپ کند! همه، از اساتید بگیر تا دانشجو و کسانی که چاپ می‌کنند هم می‌دانند که اکثر قریب به اتفاق این مقالات، یک ترکیب زشتِ ترجمه شده از چند مقاله خارجی است! یعنی عناوین مقالات را که می‌خوانی می‌فهمی این یک مقاله بوده که به انگلیسی معنی داشته اما شخص، آن‌را ترجمه کرده و نه تنها از زیبایی انداخته، بلکه خودش هم نمی‌تواند بفهمد بالاخره این مقاله در مورد چیست!؟

آن کسی که آن مقاله‌ی خارجی را نوشته، حاصل سال‌ها زحمت و آزمایشات و عملیات‌هایی که انجام داده را نوشته و ما می‌آییم آن‌ها را به نازیبایی هر چه تمام‌تر ترکیب می‌کنیم و یک چیزی که هیچ کس حتی یک بار نمی‌خواند چه برسد به اینکه کاربردی شود، ارائه می‌کنیم.

متأسفانه مراکز علمی ما هم فقط مقالاتی را قبول دارند که هیچ کس نفهمد چه نوشته‌ای! به قول استاد پایان‌نامه‌ی من، که به شوخی می‌گفت: بزرگ‌ترین عیب پایان‌نامه تو این است که هر کس بخواند، می‌فهمد چه گفته‌ای!! (یعنی باید طوری می‌گفتی که کسی نفهمد چه گفته‌ای!)

 

حالا، برای اینکه بفهمید ما در ایران داریم به چه بیراهه‌ای می‌رویم، یک چیز جالب نشان‌تان بدهم! این هفته یکی از اساتید، Google Trends را معرفی می‌کرد (گوگل ترندز جایی است که میزان جستجوها در مورد یک عبارت خاص و محبوبیت آن در کشورها و زمان‌های مختلف را نشان می‌دهد) و برای تست، در آنجا جستجو کرد: ISI Jouals (نتیجه را ببینید)

جستجو، نتیجه‌ای داشت که هر چند هم‌کلاسی‌های من شوکه شدند اما من تعجب نکردم، چون دیده‌ام کسی که در رشته ما حرفی برای گفتن ندارد چقدر مقاله ISIیی در رزومه‌اش است!!

نتیجه جستجو را ببینید:

http://img.aftab.cc/news/94/isi-jouals.png

دقت کنید! اولین کشوری که در آن، جستجوی ISI Jouals و اکثر ترکیبات آن محبوبیت دارد، ایران است!!! بعد هم که کشورهای سطح پایین مثل پاکستان و اندونزی و ...

حالا این را با پیشرفت ما در عمل مقایسه کنید! حالا آمریکا که مهد پیاده‌سازی ایده‌های علمی است را ببینید که یک درصد ما این عبارت را جستجو می‌کنند!!

این چه چیزی را نشان می‌دهد؟ جز اینکه ما داریم می‌رویم سمت «لاف‌زدن از علم» و نه انجام و پیاده‌سازی کارهای علمی؟

در این کشور اگر شما صد سیستم پیچیده بنویسید، اعتباری برای شما قايل نیستند اما اگر یک مقاله که خودتان یک بار در عمرتان پیاده‌سازی نکرده باشید یا حتی در آن زمینه کار عملیاتی انجام نداده باشید در ISI چاپ کرده باشید، از جایگاه بالاتری برخوردارید!

آخر مگر می‌شود یک مقاله برای رفع یک مشکل نوشت در حالی که شما در عمل به آن مشکل برنخورده باشید!؟

متأسفانه پرستیژ اساتید ما با مدرک و مقالات ISIشان بالا می‌رود در حالی که به نظر می‌رسد در کشورهای پیشرفته، اساتیدی موفق‌تر هستند که بتوانند عملی‌تر کار کنند. (مثلاً شاید اساتید ما باور نکنند که Bill Hammack یک دکتر و استاد دانشگاه است! یا David J. Malan که اگر با دید ما ایرانی‌ها به آن‌ها نگاه کنیم، چون کت و شلوار ندارند و برای انتقال مفاهیم، به هر کاری دست می‌زنند، یک بی‌کلاس و چه بسا دیوانه هستند!!)

به هر حال، این‌ها درد دل‌هایی است که واقعاً من را رنج می‌دهد. اینکه ببینی یک استاد در عمرش یک نرم‌افزار ننوشته و حالا در رشته دکترای نرم‌افزار و فقط به خاطر چاپ چند مقاله و ترجمه‌ی دست و پا شکسته‌ی چند کتاب، تدریس می‌کند، خیلی دردناک است.

امیدوارم ما یک روز به جای ملاک قرار دادن تعداد مقالات و کتاب‌های ترجمه‌ای و امثالهم، تعداد کارهای انجام داده‌ی افراد و میزان تأثیر آن‌ها در کشور و جهان را ملاک قرار دهیم و به سمت عملی شدن و عملیاتی بودن ایده‌ها پیش برویم.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 238 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از چیزهایی که دغدغه همه جوانان است، بحث شغل و کسب درآمد است. من تقریباً هر روز از طرف دانشجوها و کاربران، مخاطبِ این سؤال واقع می‌شوم که: چطور می‌توانم کسب درآمد کنم؟

من شاید بتوانم در مورد کسب درآمد پسرها اظهار نظر کنم، اما در مورد دخترها نمی‌توانم. احساس می‌کنم تا دختر نباشم نمی‌توانم درست اظهار نظر کنم.

می‌خواهم شما در بخش نظرات این مطلب در این زمینه اظهار نظر کنید.

چه خانم و چه آقا، در تکمیل این مطلب کمک کنند... اگر خودتان خانم هستید و یک شغل در زمینه کامپیوتر دارید، در مورد شغلتان و اینکه آیا راضی هستید یا نه و اگر راضی هستید چطور می‌شود به شغل شما دست یافت و هر نکته خاصی که فکر می‌کنید به درد دیگران می‌خورد بنویسید و اگر آقا هستید و تجربیات و اطلاعاتی در مورد شغل و کسب درآمد خانم‌ها به خصوص خانم‌های رشته کامپیوتر دارید، لطفاً بیان کنید.

هر جمله مفیدی که به نظرتان می‌رسد بیان کنید.

اگر در اینترنت مطلب خاصی که به دختران و خانم‌ها در مورد کسب درآمد از طریق کامپیوتر کمک کند می‌شناسید، معرفی کنید یا مثلاً اگر خانم‌های موفقی در این رشته می‌شناسید به عنوان نمونه معرفی کنید.

 

منتظر نظرات شما هستم...

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

روی میز کارم دو ماژیک دارم. وقتی بررسی می‌کنم، می‌بینم همیشه وقتی با ماژیک کار دارم، ناخودآگاه دستم طرف یکی از آن دو می‌رود و آن یکی را کمتر استفاده می‌کنم. می‌دانید دلیل آن چیست؟

چون آن ماژیک راحت‌تر باز می‌شود!

دومی را باید با کلی زور باز کنم طوری که اگر حواسم نباشد احتمالاً دست چپم در لحظه باز شدن ماژیک، به میز برخورد می‌کند!

***

این مثال ساده، اهمیت Easy-to-use بودن محصولات و خدمات در جذب مشتری را می‌رساند. (استفاده راحت)

این مورد را یکی از اهداف Usability یا کاربردپذیری نیز می‌‌دانند و می‌دانید که ۱۲ نوامبر هر سال (یعنی ۲۱ آبان که نزدیک است) را روز کاربرپذیری می‌نامند و از محصولات Easy-to-user در مراسم مختلف تقدیر می‌کنند.

گاهی اوقات رعایت کردن یا نکردن یک نکته کوچک، باعث رضایت یا عدم رضایت یک مشتری و طبیعتاً افزایش یا کاهش فروش می‌شود.

در این مطلب و مطلب‌های مشابه که به مرور منتشر می‌شود، مواردی را در بحث طراحی برنامه‌های تحت وب (Web-based Applications) اشاره خواهم کرد که رعایت کردن آن‌ها باعث راحت‌تر بودن کاربر خواهد شد.

لطفاً شما هم اگر مطلبی به ذهنتان رسید که تجربه کرده‌اید و به این نتیجه رسیده‌اید که باعث آسایش و جذب کاربر می‌شود، در بخش نظرات بیان کنید که مطلب را بیشتر بسط دهیم.

درس اول: کپچا؛ یکی از بزرگ‌ترین عواملِ کوچکِ آزار کاربر:

کپچا را تا حد ممکن حذف کنید!

در طراحی سیستم‌های تحت وب، یکی از مواردی که باعث آزار کاربر و خواه ناخواه باعث افت کاربران می‌شود، نمایش کپچا (کاراکترهای درهم و برهم) به کاربر است! (در مورد کپچا در این مطلب صحبت کرده‌ام)

در حالی که می‌شد آن‌را به نوع دیگری پیاده‌سازی کرد که هم امنیت حفظ شود و هم کاربریِ آسان: کاربر در همان لحظه اول کپچا را نبیند. بلکه اگر دو بار یا سه بار پسورد را اشتباه وارد کرد، حالا احتمال بدهید که یک روبات به جان سایت افتاده و کپچا را نمایش بدهید و یا مثلاً اگر حدس می‌زنید که سیستمی که طراحی می‌کنید، چندان مهم و امنیتی و با مخاطبان گسترده نیست که بخواهد مورد هجوم اسپمرهای حرفه‌ای (که اکثراً خارجی هستند و از طراحی‌های زبان فارسی سر در نمی‌آورند که بخواهند برایش روبات بنویسند) قرار گیرد، کپچا نگذارید یا نهایتاً قضیه را با یک کپچای ساده تمام کنید. (مثل yourl.ir که ما فقط با نمایش یک نوشته ساده جلو اسپمرها را گرفتیم)

اگر از من در مورد دلیل محبوبیت گوگل بپرسید، یکی از دلایلش را همین کپچا می‌دانم! در حدود ۱۵ سالی که با گوگل و جیمیل کار کرده‌ام شاید به اندازه انگشتان دست هم ندیده‌ام که کپچا نشان دهد! اما یاهو را ببینید! همین دیروز می‌خواستم بعد از سال‌ها وارد اکانت یاهویم شوم که ببینم چه چیزی تغییر کرده، آنقدر کپچا در حین ورود و ارسال ایمیل و ... نشان داد که به سرعت پنجره را بستم و از خیرش گذشتم! جالب است که یاهو وسط چت کردن هم هر بار به کاربر کپچا نشان می‌دهد!! حالا دائم مدیر عامل عوض می‌کنند تا شرکتشان جان بگیرد! نیازی به آن کارها نیست، همین موارد ساده را رفع کنید، آن‌وقت ببینید چقدر فرق می‌کند!

برخی از حرفه‌ای‌ها از ما سؤال می‌کنند که چرا شما که ادعایتان می‌شود(!) برای پروژه‌هایتان (تستا و نمرا و...) کپچا در نظر نگرفته‌اید؟ باید بدانید که ما کپچا را در سیستم در نظر گرفته‌ایم اما به خاطر همین اصل مهم (یعنی طراحی با کاربری آسان) آن‌را به طور پیشفرض غیرفعال گذاشته‌ایم و آن‌را فقط در مواقعی که بدانیم یک مشتری با خطرات اسپم و ... مواجه می‌شود به سادگی فعال می‌کنیم که خوشبختانه در این سال‌ها هیچ نمونه‌ای از این نوع حملات برای هیچ مشتری‌ای اتفاق نیفتاده.

حقیقت این است که این روزها کپچا بیشتر حکم مرگ بر اثر ترس از مرگ را دارد! یعنی شاید هیچ وقت در عمر یک سیستم، نمونه‌های حملات مرتبط با کپچا اتفاق نیفتد اما به خاطر همان چیزی که بعید است اتفاق بیفتد ما کلی کاربر را از دست داده‌ایم! و جالب است که خیلی از طراحان اصلاً کاربرد کپجا را نمی‌دانند، فقط چون همه در نظر گرفته‌اند آن‌ها هم در سیستمی که طراحی می‌کنند در نظر می‌گیرند، و بدتر از همه این که آنقدر ناشی هستند که فکر می‌کنند باید هر فرمی یک کپچا داشته باشد!!!

دقت کنید: اینجا صفحه ورود به پنل پذیرندگان یک بانک است:

http://img.aftab.cc/news/94/captcha_pasargad1.jpg

هر چند که توضیح دادم که اینجا هم کپچا در مرحله اول لازم نبود، اما مهم نیست، لاگین می‌کنیم. پس از لاگین این صفحه را مشاهده می‌کنید:

http://img.aftab.cc/news/94/captcha_pasargad2.jpg

باز هم کپچا! می‌دانید؟ این یعنی طراح این بخش اصلاً نمی‌دانسته کاربرد کپچا چیست!؟

طراح عزیز: کپچا برای این است که مثلاً یک روبات نیاید هزاران نام کاربری و پسورد را آنقدر تست کند تا بالاخره یکی از آن‌ها درست از آب در بیاید و بتواند لاگین کند که هر چند که یک هکر اولاً بیکار نیست که هر سایتی را اینطور تست کند، ثانیاً اگر هم فرض کنیم یک روبات طراحی کرده، با توجه به تعدد نام کاربری‌ها و پسوردها باید مثلاً چند ماه درگیر کرک کردن یک نام کاربری و پسورد باشد. خوب، اصلاً حرف شما درست. شما می‌گویید به هر حال ممکن است یک هکر بیکار باشد و به این صورت هک کند. اولاً که مگر در این پنل چه چیز حیاتی‌ای هست که قابل سوء استفاده باشد!؟ نهایتاً می‌تواند تراکنش‌های یک فروشگاه را ببیند‍! همین! (یعنی می‌خواهم بگویم در بسیاری از جاها اگر بر فرض محال یک اکانت هک شود، فقط یک سری داده فقط-خواندنی گیر هکر می‌افتد که ارزش خاصی ندارد! پس چرا به خاطر آن‌ها یک کپچای آزاد دهنده قرار دهیم؟) ثانیاً اگر حتی این موضوع مهم باشد، دیگر کپچای دوم در این صفحه چه معنی‌ای دارد!؟ مثلاً با این کپچا قرار است ما از چه چیزی جلوگیری کنیم!؟ مگر نه این است که به خاطر کپچای اول، فقط یک یوزر انسانی می‌تواند به این صفحه دست پیدا کند؟ خوب، دیگر اینجا را که روبات دسترسی ندارد که بخواهیم با کپچا جلو فعالیتش را بگیریم!

پس:

در فرم‌هایی که کاربر، قبل از مشاهده‌ی آن، نیاز بوده لاگین کند و الان لاگین کرده، نمایش کپچا به هیچ وجه لازم نیست.

کپچا را ساده کنید

اگر حتی جایی لازم شد که یک کپچا در نظر گرفته شود، حداقل آن‌را ساده کنید! به طور مثال:
- سه چهار کاراکتر بیشتر نباشد.
- ترجیحاً فقط عدد باشد.
- اگر به خاطر حساسیت بالای کار، لازم بود از حروف هم استفاده شود، حداقل به حروف کوچک و بزرگ حساس نکنید!
- اگر ممکن است، نویز روی کپچا را آنقدر زیاد نکنید که کاربر مجبور باشد چند بار اطلاعات فرم را دوباره پر کند. (دقت کنید که شکستن یک کپچای عکس‌شده کار بسیار بسیار پیچیده‌ای است که هر روباتی از پس آن برنمی‌آید. پس واقعاً جای نگرانی نیست. به خصوص اگر برنامه شما برنامه‌های مالی و امنیتی و در سطح وسیع نیست، کمتر هکری پیدا می‌شود روزها وقت خود را روی هک سیستم و سایت شما بگذارد و نهایتاً چهار تا داده‌ی غیرمادی و کم‌ارزش به دست بیاورد)

این را باور کنید که یک مشتری گاهی سر یک کپچای مزاحم از سایت و خدمات شما زده می‌شود!

 

درس دوم: ساده طراحی کنید

یک نکته که بسیاری از طراحان سیستم‌ها از آن غافل‌اند این است که: کاربران ممکن است در نگاه اول، زیبایی را به سادگی ترجیح دهند، اما شک نکنید که به مرور، سادگی را به زیبایی‌ای که هزینه‌بر (زمان‌بر) باشد ترجیح می‌دهند. پس اگر توانستید، زیبا اما سبک طراحی کنید، اما اگر نتوانستید، ساده و سبک طراحی کنید.

یکی از دام‌ها در طراحی، گرایش به تجملات است که متأسفانه خیلی از طراح‌ها در آن دام می‌افتند. بنابراین می‌بینی ظاهر برنامه خیلی زیباست اما کار با آن اعصاب انسان را خرد می‌کند! مثلاً به خاطر کامپوننت‌های جلوه‌های ویژه که استفاده کرده است، برنامه دائم Crash می‌کند، یا سایت در شرایط خاص به هم می‌ریزد یا مثلاً در گوشی یا تبلت از کار می‌افتد و خیلی موارد دیگر...

طبیعتاً وقتی شما دائم از امکانات جانبی برای افزودن بر تجملات سایت استفاده کنید، اگر یکی از آن‌ها جوانب کار را در نظر نگرفته باشد (مثلاً Mobile-Friendly نباشد) در شرایط خاص، مشکل‌زا می‌شود.

به عنوان یک مثال، می‌توانید سایت icloud.com را با Google Drive مقایسه کنید. شکی نیست که icloud بسیار گرافیکی‌تر و جلوه‌های ویژه‌اش بسیار جذاب‌تر و چشم‌نوازتر است:

http://img.aftab.cc/news/94/icloud.png

اما کسانی که با iCloud کار کرده‌اند می‌دانند چه چیز اعصاب‌خردکنی است! از هر ده کلیکی که کنید احتمالاً ۸ کلیک شما با پیغام «سرعت اینترنت شما پایین است و امکان لود برنامه وجود ندارد» مواجه می‌شوید! چندین بار شده که مرورگر من در حین کار با این سایت، به خاطر سنگینی سایت و دلایل دیگر، کرش کرده و بسته شده! و همین موارد باعث شده من ماهی یک بار هم به این سایت زیبا سر نزنم اما با گوگل‌درایوِ ساده، به طور مستمر کار کنم.

 

درس سوم: از پیشفرض‌ها غافل نباشید

در حین طراحی، شما باید خودتان را دائم جای کاربر بگذارید و حدس بزنید که مثلاً به محض ورود به این صفحه چه کاری را انجام خواهد داد؟ شما اگر می‌توانید، او را غافلگیر کنید و پیش‌دستی کنید و آن‌ کار را زودتر برایش انجام دهید!

یک مثال ساده: مثلاً گوگل می‌داند که شما به محض ورود به google.com موس را می‌برید روی کادر جستجو و در آنجا کلیک می‌کنید و شروع به تایپ می‌کنید. خوب، اگر وارد گوگل شوید، می‌بینید که به محض ورود، نشان‌گر موس شما در آن کادر در حالت آماده‌به‌تایپ است و نیازی به کلیک نیست... (ما همین ترفند را تمام فرم‌هایمان در پنل مدیریت تستا و نمرا به کار گرفته‌ایم)

یک مثال دیگر: در همان پنل پذیرندگان که عکسش را در آن بالا گذاشتم (تصویر دوم)، شما وقتی وارد پنل می‌شوید، باید یک بازه زمانی را انتخاب کنید تا تراکنش‌های آن بازه نشان داده شود.

اگر یک فروشنده باشید، احتمالاً مثل ما به محض ورود به این صفحه، بازه‌ی دیروز تا امروز را انتخاب می‌کنید تا تراکنش‌های امروز را ببینید... خوب، به نظر شما آن طراح بهتر نبود طوری تنظیم کند که کاربر به محض لاگین، به طور پیشفرض تراکنش‌های امروز را ببیند؟ (اگر امروز را نخواست، مشکلی نیست، حالا بازه را تغییر دهد و جستجو کند...)

می‌دانید همین موضوع و حذف آن کپچا چقدر در سرعت کار مخاطبان تأثیر می‌گذارد؟ و جالب است که از نظر فنی هم بسیار به نفع سرور است. (حداقلش این است که چندین Request کمتر به سرور سایت ارسال می‌شود)

درس چهارم: بزرگ‌ترین اشتباه در تجارت الکترونیک: «با ما تماس بگیرید» به جای لینک پرداخت آنلاین...

شخصاً فکر می‌کنم ناشی‌ترین فروشنده کسی است که به جای درج مبلغ محصولات و خدماتش و قرار دادن لینک پرداخت آنلاین، بنویسد «تماس بگیرید!» (مگر اینکه محصول و خدمات طوری باشد که مثلاً هر لحظه تغییر کند و نشود درج کرد)

این موضوع باید در بحث تجارت الکترونیک بحث شود که فعلاً به همین مقدار اکتفا می‌کنم.

 

به هر حال، طراحی کاربردی، یعنی تا جایی که می‌توانیم سنگ از جلو پای کاربران محصولات و خدماتمان برداریم.
امیدوارم این نکات سنگی از جلو پای کاربران محصولات و خدمات شما بردارد.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 241 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

قطعاً پیش آمده که در مطالعات یا در صحبت‌های دیگران و ... با یک مفهوم جدید برخورد پیدا کنید و بخواهید در موردش بیشتر بدانید اما مثل من فرصت و حوصله خواندن مطلب‌های پر حاشیه‌ی امروزی که کلی مقدمه دارد و به هر دلیلی آن‌را کلی کِش داده‌اند را نداشته باشید. در این مواقع چه کار می‌کنید؟ آن مطلب را می‌گذارید برای بعد که سر فرصت درباره‌اش مطالعه کنید؟ (و طبیعتاً بعداً یادتان می‌رود؟)

اما بهترین راه که من استفاده می‌کنم، استفاده از ویدئوهای کوتاه آموزشی است (هنوز یک نفر نیامده یک اسم با مسما به آن بدهد و معمولاً همان Video Tutorial صدایش می‌کنند)

خوشبختانه افراد و گروه‌های خوش‌ذوقی وجود دارند که از این نوع ویدئوهای خلاصه و مفید در مورد مفاهیم مختلف بسازند.

به طور مثال فرض کنید می‌خواهید بدانید جریان کلیِ اصطلاح Scrum چیست؟

خوب، راه حل این است: در بخش جستجوی ویدئوی Google جستجو کنید: youtube scrum یا مثلاً youtube scrum animation

خواهید دید که ویدئوهای انیمیشنی شبیه به اینفوگراف لیست می‌شود:

http://img.aftab.cc/news/94/scrum_videos.png

 

هر چند یوتیوب به خاطر فساد زیادی که دارد (و انصافاً ضررش بیشتر از نفعش است)، فیـلتر شده، اما برای دانلود ویدئوهای مفید آن راه‌های زیادی دارید... مثلاً من با استفاده از اسکریپت‌های مخصوص، ویدئو را به سایت خودم منتقل و دانلود می‌کنم.

اگر امکان دانلود ندارید، در سایت aparat.com دنبال این نوع ویدئوها بگردید...

 

یک نکته جانبی:

همان ویدئوی اول در مورد Scrum را که بابت ساخت آن ۵ هفته زحمت کشیده، آقای سعید شجاعی که احتمالاً ایرانی‌الاصل است ساخته. بد نیست ببینید:

اسکروم یا اسکرام (Scrum) چیست؟

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 258 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

نمی‌دانم معتقدید که «نام» در شکل‌گیری شخصیت افراد تأثیر دارد یا خیر؟

می‌خواهیم با هم این ماجرا را طی روزها و ماه‌ها و چه بسا سال‌های آینده بررسی کنیم.

تنها چیزی که به نظرم می‌رسد این است که یک نظرسنجی راه‌اندازی کنیم و ببینیم افراد مختلف که در نقاط مختلف کشور زندگی می‌کنند چه نظری در مورد شخصیت افراد اطراف خود با یک نام مشخص دارند.

هر بار که تعداد افراد شرکت کرده در نظرسنجی به ۲۰۰ نفر برسد، نام دیگری را مطرح می‌کنیم و نتایج را در آفتابگردان منتشر می‌کنیم. چه بسا این نتایج بتواند یک راهنما و دلیل برای انتخاب اسم برای فرزندان شما شود.

می‌خواهم پارتی‌بازی کنم و از نام خودم شروع کنم! (فقط خواهش می‌کنم حتماً یک حمید به جز من را در ذهن بیاورید)

فرم، در Google Forms ساخته شده و برای دقیق‌تر شدن نتایج، آن‌را محدود به این کردم که حتماً در Gmail خود لاگین کرده باشید تا بتوانید شرکت کنید. (برای جلوگیری از شرکت کردن‌های تکراری) (هر چند خیلی چیز خاص و حساسی نیست اما باید گفته شود که هیچ نوع اطلاعاتی از شما در نتایج گوگل‌فرم ثبت نمی‌شود)

نظرسنجی سخت و طولانی‌ای نیست.

لطفاً همکاری کنید و در آن شرکت کنید:

http://yourl.ir/hamids

(اگر ممکن بود این لینک را در جاهای مختلف مثل تلگرام پخش کنید که آمار افراد بیشتر شود تا بشود نتایج علمی‌تر و دقیق‌تری گرفت)

 

منتظر همکاری شما هستم.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 252 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

گاهی اوقات که مطالب برخی وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها را می‌خوانم، می‌بینم مطالب جالبی است اما تعجب می‌کنم که نویسنده، به لحن گفتاری تایپ کرده است! مثلاً:

http://img.aftab.cc/news/94/literal_type.png

 

به نظر من، هرگز با لحن گفتاری تایپ نکنید حتی اگر واقعاً دارید برای مخاطبان خود از خودتان و خاطراتتان می‌نویسید...

تایپ با لحن نوشتاری چند مزیت دارد:

- اولاً گاهی شما یک جمله مهم بیان می‌کنید و دیگران می‌خواهند به شما استناد کنند. تایپ گفتاری چندان معتبر و قابل استناد در مباحث علمی نیست. یعنی شما یک زحمتی می‌کشید، اگر نوشتاری می‌نوشتید، مطلب شما چندین برابر اهمیت پیدا می‌کرد و می‌شد حتی در مطالب معتبر علمی به آن استناد کرد.

- ثانیاً اگر کسی بخواهد مطلب شما را با نرم‌افزاری مثل پارس‌خوان، به صورت ماشینی بشنود، چون معمولاً این نرم‌افزارها برنامه‌ای برای خواندن نگارش گفتاری نداشته‌اند، ممکن است نرم‌افزار مطلب را به صورت نامفهوم بخواند.

- ثالثاً اگر نوشتاری بنویسید، نوشته‌ی شما برای کسانی که فارسی را تازه یاد گرفته‌اند و یا برای ترجمه به Google Translate می‌دهند، راحت‌تر درک خواهد شد.

- رابعاً در جستجوها بهتر یافته خواهید شد. چون کسی مثلاً جستجو نمی‌کند «دونه انار» بلکه جستجو می‌کند «دانه انار»

- خامساً کتابی نوشتن، یک تمرین عالی برای نویسنده شدن و نوشتن مقالات و چه بسا کتاب و ... است.

- سادساً اگر یک روز پشیمان شوید و بخواهید کار سایت و وبلاگ را رسمی‌تر کنید، خیلی سخت است که آن مطالب گفتاری را به نوشتاری تبدیل کنید. (اگر نیاز بود، ابزاری که ما تهیه کرده‌ایم کمکتان می‌کند: برنامه تبدیل متن گفتاری به نوشتاری)

- و خیلی مزایای دیگر...

 

امیدوارم همه مطلب‌نگارهای وبلاگستانِ فارسی این موضوع را رعایت کنند.

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 264 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

یکی از درس‌های خوب رشته مترجمی زبان که به درد افرادی که می‌خواهند یک ایمیل یا نامه به زبان انگلیسی بنویسند می‌خورد، کتاب «نامه نگاری به زبان انگلیسی» دانشگاه پیام نور است.

اگر مثلاً در انجمن‌های خارجی فعالیت می‌کنید یا با شرکت‌های خارجی مکاتبه دارید و نمی‌دانید چه جملاتی انتخاب کنید، این کتاب علاوه بر معرفی انواع نامه و استایل و اجزای هر کدام، مملو از نمونه‌جمله برای کارهای مختلف است.

مثلاً نمی‌دانید انتهای نامه‌تان (که به آن، بخش Closing گفته می‌شود) را چطور تمام کنید؟ این کتاب نمونه‌های مختلفی برای Closing در انواع نامه از دوستانه بگیرید تا کاملاً رسمی معرفی می‌کند. یا مثلاً نمی‌دانید طرف مقابل را چطور صدا کنید؟ اگر بنویسید Mr.‎ Hasani درست است یا Mr Hasani ؟ یا اگر بخواهید به دوستتان تبریک یا تسلیت بگویید باید چه اصطلاحاتی استفاده کنید؟ یا مثلاً در نوشتن رزومه یا معرفی‌نامه چه نکاتی را باید رعایت کنید؟ و خیلی نکات جالب دیگر که من خودم آنقدر لذت بردم که گفتم حتماً اینجا معرفی کنم.

هر چند پیشنهاد می‌کنم کتاب را بخرید و بخوانید، اما اگر خلاصه‌ای از کتاب را خواستید، از طریق لینک زیر دانلود و مطالعه کنید:

دانلود جزوه نامه نگاری

نکات مهم درس نامه‌نگاری: سبک نوشتن، نامه های رسمی، دعوتنامه، نامه‌های تشکر، نامه تحقیق، تحصیل در دانشگاه، معرفی‌نامه، نامه‌های تبریک، نامه‌های تسلیت، نامه‌های مکاتبه‌ای، نامه‌های اداری، نامه‌های سفارشات...

موفق باشید؛
حمید رضا نیرومند


جان جانان...
ما را در سایت جان جانان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دانلودی xn--mgbj3f بازدید : 224 تاريخ : دوشنبه 30 آذر 1394 ساعت: 19:02

خبرنامه